سلام اگه دوس داشتین شماام بگید.اولین سفره من دوران نامزدی بود با خونواده شوهرم و برادرشوهرم رفتیم مشهد و شمال هزاربار دعواشون شد سره اینکه فلانی کار نکرد فلانی غذا خوب نپخت فلانی ب زنش اینو گفت فلانی ب شوهرش اینو گفت بعد منو نامزدم باهم حرف میزدیم مادرشوهرم میگفت واااای چقد پررویی تو دختر هنوز ن ب داره ن ب باره در اخرم شوهرم میومد تو اتاقی ک منو خواهرش و عروسشون بودیم بعضی وقتا برا حرف زدن و اینا مامانش میومد بیرونش میکرد میگفت اینجا بچه ام هست انقد نچسب ب زنت واااای حالم داشت بد میشد ک باباش برگشت بهم گفت لباسات واقعا کوتاه و باز و شرم اوره ارایشم نکن خودتو جمع و جور کن اگه دوس نداری شوهرتو از دست بدی همهههه ام جمع میشدن مشروب و قلیون ولی منو منع کرده بود پدرشوهرم و مادرشوهرم میگفتن تو حق نداری قاطی شی.متنفرررررررم ازشون
از من به تو نصیحت یا از الان حال همشونو بگیر (گربه رو دم حجله بکش)یا جدا شو .یا اینکه برو مشاوره ببین چی بهت میگه و با خانوادت مشورت کن .الان نامزدی و این برخوردشونه وای به حال بعد.
تازه سری بعدش عروسی کرده بودیم باهم رفتیم باز ولی ایندفعه کل قوم مادرشوهرمم باهاشون بودن باور میکنی زنو شوهر بودیم نمیزاشتن پیش هم بخوابیم یا حتی باهم ده دقه تنها باشیم مفتن خیلی وقیحی ولی خودشون همهههه اتاق جدا داشتن با شوهراشون من مجبور بودم قاطی مجردا بخوابم شوهرمم همچنین بعدشم گفتن عروستون خیلی مغروره بهتر نبود از اون اول خوب از اب درش میاوردید ک اینجوری نشه
مابار اول ک باهم رفتیمممممم یه ماه بعد عقدم بود تو اتاق خاب خابیده بودم سرمم زیر پتو بود یهو برادرشوهرم اومد تو من خاب و بیدار بودم فک کرد من زتشم😐چون سرم زیر پتو بود گو اه چل شدیم دیگه حم نمیکنن برن اینااا😧😧منظورش مابود😑
بعدش ک رف بیرون از اتاق زن خودشو دید شو شد😂😂
چند روزی اسمان نزدیک است...لحظه ها را دریاب...سلامتی همه مریضا و برادرم صلوات😍
من خداروشکر پدرشوهرم مثه کوه پشتمه حتی نمیزاره تو سفر یا هرجای دیگه ای کسی باهام بدرفتاری کنه..همه ازش حساب میبرن خیلیم خوشحالم ک اینجوری هوامو داره..شوهرم خیلی از باباش میترسه خخخ منم یه وقتا سواستفاده میکنم
من لایق بهترینام.برای حل مشکل شوهرم یه صلوات مهمونمون کنید.لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین