2777
2789
عنوان

خاطره ی اولین سفر با خوانواده و اقوام شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 1907 بازدید | 40 پست
وای ماهم تو نامزدی با مادرشوهذ و خاخرسوهر و شوهرس رفتیم شمال از همون تو راه شروع شد تا برگردیم دیگ ک ...

واااای دیدی انگار اومدی دعوا کنی و مادرشوهره ام رئیسه و همه کاره و تو سربازی

درون هر انسان ک میشناسی...انسانیست ک نمیشناسی

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من اولین سفرمون رو با عمه ی شوهرم رفتیم مادرشوهرم اینا نبودن

چند باری هم بعدش با مادرهرم اینا رفتیم

همشون عالی بودن خیلی حواسشون بود من چیزی کم نداشته باشم بهم خوش بگذره همه چی عالی باشه مسافرت خوبی بشه برام

کاش آدما تغییر نکنن.همیشه همونجور که بودن بمونن.
نشسته بودیم بعد من رژیم داشتم گفتم به شوهرم واسم کم بکش گفتن چرا گفتم رژیم دارم پدرشوهرم گفت حالا تو ...

منم هر سری کم میخورم میگن بنظره ما یذره بخودت برس بیشتر بخور شبیه سحر تبر شدی

درون هر انسان ک میشناسی...انسانیست ک نمیشناسی

من یبار خاستم برم حمو پدرشوهرم داااد میزد نرید انقد حموم زشششششتههه جلو بچه ها😩😩😩😩رعایت کنید حالا سه روز بود رسیده بودیم حموم نرفته بودم😭

چند روزی اسمان نزدیک است...لحظه ها را دریاب...سلامتی همه مریضا و برادرم صلوات😍
اینجور ک شما تعریف کردی پس برده بودنت عذابت بدن، شوهرتم رسما هیچکارس ک پدرشوهرت حرف بارت کرده

اخرش فهمیدم پیش یکی از اقواممون گفته بودن بردیمش اونجا اذیتش کردیم ک نامزدیشو بهم بزنه اخه ما راضی نبودیم پسرمون بزور مجبورمون کرد ب این وصلت ما دختر فلانیو میخواستیم اگه بهم میزد اونو میگرفتیم

درون هر انسان ک میشناسی...انسانیست ک نمیشناسی
از من به تو نصیحت یا از الان حال همشونو بگیر (گربه رو دم حجله بکش)یا جدا شو .یا اینکه برو مشاوره ببی ...

الان دیگه عروسی کردیم شوهرمم ازشون متنفره باهاشون خیلی رفت و امد نداریم فقط عید مجبور شدم باز باهاشون مسافرت برم

درون هر انسان ک میشناسی...انسانیست ک نمیشناسی
عزیزم وقتی تو نامزدی پاشدی باهاشون رفتی همین میشه  چندوقت صبر میکزدی دوتایی میرفتبن

بقران بزور منو بردن هرچی گفتم کلاس دارم کار دارم گفتن نهههه باید باهامون بیای نگو نقششونه

درون هر انسان ک میشناسی...انسانیست ک نمیشناسی
خیلی ببخشیدهااا جماعت این اتفاق ها که براتون می افتاد شوهر گرامتون دقیقا چیکار میکرد

دلداری میداد میگفت تحمل کن شاید میخوان امتحانت کنن ببینن چجور دختری هستی و این حرفا

درون هر انسان ک میشناسی...انسانیست ک نمیشناسی

من خيلي سفر باهاشون رفتم 

جه تو دوران عقد چه الان كه ازدواج كرديم عاليه

خيلي دوست دارم هميشه باهم بريم مسافرت چون خوش ميگذره

تاحالا خداروشكر تو هيچ سفري مشكلي نداشتيم

تازه اوايل كه ما ماشين نداشتيم همه با يه ماشين ميرفتيم و با اين كه جاشون تنگ ميشد ولي عاالي بود

تازه اولين سفري كه رفتيم تو دوران عقد بوديم پدر شوهرم ٢ تا سوييت گرفت كه تو يه حياط خيلي بزرگ بود گفت يكي مال شما يكي هم مال ما كه ميخواين راحت باشين.

قبل ازدواج خيلي سنگ جلو پامون انداختنولي وقتي ديدن شوهرم خيلي خيلي پشتمه ديگه اذيتمون نكردن و تازه هوامونم خيلي دارن و خيلي كمك حالمونن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792