خانوما س ساله تویه رابطم و خیلی بهم دل بستیم کلی خاطره ساختیم و روزای خوب و شیرین واسه هم رقم زدیم...چ اشکایی ک از دوری و دلتنگی برای هم نریختیم و چ خنده هایی ک از ته دل وقتی کنار هم بودیم نکردیم😔شده همه زندگیم ب دوری باهاش ک فک میکنم بدنم میلرزه و تپش قلب میگیرم خیلی وابستشم!تو این س سال بخاطر هم خیلی کارا کردیم اون بخاطر من رفت سرکار با وجود اینکه سنش کمه روی پای خودش ایستاد و کار کرد تا اخر شب و وقتی خسته و کوفته برگشت بازم دلش نمیومد بره بخابه و دلش میخاست یکمی بیشتر باهام حرف بزنه...قصدش ادامه تحصیل نبود(وضع مالیشون زیاد خوب نیس)اما بهش گفتم اگ واقعا منو میخای باید بری دانشگاه..قبول کرد و رفت خرج دانشگاهشو با کار کردن خودش ب دست میاورد..