2777
2789

ظهر خونه مامانم بودم میخواستیم بریم بیرون شوهرم انتظار داشت مامانم پسرمو نگهداره .مامانم خودش بیرون خرید داشت نتونست .شوهرم هر چی از دهنش در اومدم پشت سر خانوادم گفت اگر نمیخوان نگهدارن بیخود میکنن میاین تورو میبرن خونه شون یه بار دیگه به پسر من دست بزنن م ی گا م از این حرفا که منم داد و بیداد کردم که خیلی پروی مگه نوکر تو هستن و بیشور که یه سیلی زد تو صورتم دیگ منم ساکت شدم چون پشت فرمون بود گفتم تصادف میشه .اومدیم خونه روی یخچال براش نوشته گذاشته بودم که ناهار اماده کردم و از این حرفا ...دیدم اون مچاله کرد انداخت زمین خیلی بهم بر خورد .مامانشم زنگ زد گفت بیاین شب اینجا من نرفتم پسرمو خودشو حاضر شدن گفت نمیای داد زدم گفتم تو خانواده منو فحش بدی من پاشم بیام خونه مامان تو نخیررر گفت به جهنم گفتم جهنم جات .منم قبل از این دعوا ها صبح یک ملیون براش ریخته بودم دستش خالی بود شب عیدی الان با اپ ریختم دوباره تو حساب خودم بنظرتون کار خوبی کردم ؟؟؟

 خدایا لطفا مراقب **عزیزای دلم باش **

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

الانم مادرشوهرم زنگ زد که چرا نیومدی گفتم کار داشتم نتونستم هی گفت کار ول کن الان مهدی رو بفرستم بیاد دنبالت گفتم نه خطرناک نمیخواد دیگه اون طرف تلفن نمیدونم شوهرم چی زر زر کرد که مامانش گفت باشه پس ولی کاش میومدی 

 خدایا لطفا مراقب **عزیزای دلم باش **

من نمیدونم والا چطور میتونین این کلماتو به هم دیگ بگین بعد در کنار هم زندگی هم کنید زندگی موقعی خوبه حرمتا بین هم دیگ حفظ بشه 

واسم دعا کنید مامان بشم اگ میشه یه صلوات بفرستید❤
با اون کار واسش شام درست کردی نوشته هم گذاشتی ؟ کوفت بخوره

قبل از این بود که برم خونه مامانم براش نوشته گذاشتم که من نیستم غذاتو کوفت کن .دارم دق میکنم تو خونه بغض خفه م کرده 😢

 خدایا لطفا مراقب **عزیزای دلم باش **
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز