سلام دوستان شب همگی به خیر باشه.
امروز صبح خواب موندم و ساعت ۷:۳۰ بیدار شدم و با سرعت نور با دخترم آماده شدیم و ساعت ۷:۳۷ دقیقه داخل ماشین نشسته بودیم . 😀😀😀😀
خلاصه که بالاخره هم من و هم دخترم طوری رسیدیم که هیچ کس نفهمید ما خواب موندیم .
در راه برگشت از مدرسه رفتم خونه مادرم ، برامون کله گنجشکی درست کرده بود رفتم گرفتم و بعد رفتم خونه سر راه نان هم خریدم تا رسیدم خونه شد ساعت ۱۳:۳۰ .
همسرم هم نهار مرغ درست کرده بود .
نماز خوندم.
بچه ها کله گنجشکی خوردن عاشق کله گنجشکی های مادرجونشون هستن.
من و همسرم هم مرغ خوردیم.
غذا برای شام هم موند به مقدار زیاد .
دیگه بعدش من آشپزخانه رو جمع و جور کردم .
کمی پذیرایی رو مرتب کردم.
بعد با دخترم رفتیم خوابیدیم .
پسر کوچیکم نشست تلویزیون دید و با ما نخوابید همسرم هم رفت و کمی خوابید .
بیدار شدم همسرم پسر بزرگم رو آورده بود و ظرفها رو هم شسته بود.
در ادامه چای دم کردم و خوردیم.
نماز خوندم.
به تکالیف بچه ها رسیدگی کردم .
شام گرم کردم و خوردیم ( زنداداشم هم دوباره شام برامون آبگوشت آورد و مرغ موند برای فردا نهار به اضافه مقداری هم آبگوشت کله گنجشکی رو بچه ها خوردن )
ظرفهای شام جمع و شسته شد .
آشپزخانه مرتب شد .
گاز حسابی تمیز شد .
پذیرایی مرتب شد .