خانما خواهش میکنم کمکم کنید
من به اصرار شوهرم اومدم تو ی ساختمونی ک مادرشوهرم هست روابطم باید چجوری باشه؟ینی شوهرم هروقت دلش خواست بره منم هروقت خواستم؟؟؟آخه شوهرم هر دیقه میره یکی دوساعت بعد میاد اعصابمو ب هم میریزه،اصلا انگار ن انگار ک منم وجود دارم اصن ی کلمه نمیگه بیا توهم بریم،،من باید چیکار کنم شما بگید
همون نری بهتره
خب تو یه روز درمیون برو
اونم اول سعی کن توبری
کلیدهاشون رو بردار خونشون رو از بیرون قفل کن حفاظم ببند دیگه نمیتونن معاشرت کنن😎
من ک ۱ سال و نیم پیش مادر شوهرم بودم.خوب بود رابطم.الان ک جدا شدیم همش زنگ میزنه و احوال میپزسه اونجا هم ک بودیم روزی ی ساعت میرفتم پیششون
یه مدلی رفت و آمد کنید ک هم احترام تون حفظ شه و هم ب دیگران یاد بدید ، زندگی تون قانون و برنامه خاص خودشو داره !! تا هر کس ، هر وقت دلش خواست، توقع نداشته باشه ، مهمون تون باشه یا مهمونش باشید
از خداتم باشه نری . ابجی منم اینجورن شوهرش هر روز ده بار میره خونه مامانه . ابجیمم تازه خوشحاله چون مجبور نیست ک اونم بره . ماشالا بهترین شوهرو زندگی رو داره .همه چی همراه با احترام دو جانبه
منم تو طبقه ی بالای مادر شوهرم.کاری به کار شوهرت نداشته باش.خودتت هم سعی کن زیاد رفت و امد نکنی که توقع یه وجود نیاد.مثل مهمون برو و بیا
سعي كن شوهرتو متقاعد كني كه زياد نره
[QUOTE=82214012]خب تو یه روز درمیون برو[/QUOTE
دارم سعی میکنم همینکارو کنم،ولی شوهرمو چی کنم خودش تنهایی میره و میاد هردیقه
والا نمیدونم اخلاق مادرشوهرتینا چطوره من خودم اینطوریم که تو کل هفته زیاد نمیرم ولی خب اینطوریم نیستم اصلا نرم آخرهفته ها که خواهرشوهرمینا میان منم همش پایینم چه بگن چه نگن که اکثرا میگن بیا توام ببین مادرشوهرتینا دوست دارن که بری اگه آره که توام گاهی باشوهرت برو اگه نه که هروقت دعوت شدی برو
نه خیلی زیاد بری که همش اونجا باشی نه اینکه دیگه خیلی دیر به دیر بری
یه مقدار رودربایستی بینتون باشه خوبه
من هروز میرفتم الان ک دیگه بچه دارشدم میگن بیا کلا پایین بمون راضی نمیشن ب سر زدن حتی
