۵-اما دیگه حدود۲۰روز مونده به تاریخ زایمانم حسسسسابی خسته شده بودم شبا خواب نداشتم شکمم همش سفت میشد.دخترم هی خودشو قلمبه میکرد یه طرف منم باهاش خم میشدم از شدت فشار.رگن درد و کمر درد کلافه ام کرده بود.دیگه خیلی جدی پیاده روی و ورزشو شروع کردم.قبلشم انجام میدادم ولی کم.توی۳۷هفته ماماهمراه گرفتم بهم میگفت جوری ورزش کن انگار فردا میخوای زایمان کنی...منم دیگه هرشب باشوهرم میرفتم پیاده روی۱ ساعت از سراشیبی هی میرفتم بالا میومدم پایین.این دفعه به همه ی دردای خودم درد ورزشی هم اضافه شد عضلات ساق پام ، گ
کف پام ، رون هام بشدت درد میکردن.همه ی اینا به کنار هرکسی از دوست و فامیل منو میدی هی میگفت پس تو هنوز زایمان نکردی؟؟؟وای این حرفا بدتر عصبیم میکرد روزی نبود که کسی بهم زنگ نزنه یا پیام نده.البته از روی نگرانی و دلسوزی میگفتن ولی حال منو بدتر میکرد این حرفا.