قلبم درد گرفت
امیدوارم دچار بی مهری بشن
شعار نمیدم مادربزرگم ۷ سال اخرو هرروز یکی میرفت براش ناهار میبرد و باااااید حتما تا غروب میموند که ناراحت نشه و دلش نگیره سرپا بود ولی نمیذاشتیم آب تو دلش تکون بخوره
هم دخترا هم نوه ها که ما بودیم
هیچ کدوم نزدیکشم نبودیم
اونم تو ترافیک تهران