تازه به شغل خیلی خوبی رسیده بودم ک ازدواج کردم.بعد از اون هم زود بچه دار شدم.مامانم با ازدواجم مخالف بود و میگفت تو که درامد داری چرا ازدواج کنی.یا میگفت باید با یه نفر خیلی سطح بالا ازدواج کنی.اما قسمت این شد که من با یه کارمند ازدواج کنم و خیلی همدیگه رو هم دوست داریم.از همون ابتدا مامانم مدام بهم گیر میداد چرا شوهرت اینجور کرد چرا مادرش اونجور کرد شوهرت سلام نکرد شوهرت نگا نکرد و.... این ماجرا ها ادامه داشت تا اینکه یه دعوا با همسرم راه انداخت و باعث شد دلخوری پیش بیاد و باهم حسابی سرسنگین بشن.من این وسط مونده بودم طرف کی رو بگیرم.شوهرم کلا درباره مادرم باهام حرفی نمیزنه و مییخواد مراعات منو بکنه اما مادرم وقتی شوهرم نیست پشت سرش از کوچکترین فرصتی برای بی احترامی و توهین بهش نمیگذره و مدام جلوی من بهش ناسزا میگه و میگه منتظر روزیه که طلاق بگیرم.بنطرتون چیکار کنم؟واقعا درمونده و افسرده شد.شما جای من بودین چیکار میکردین؟
دوری و دوستی
واقعا مادرت ببخش جادوگره زندگیتو سیاه میکنه نرو خونش و نزار بیاد والسلام
عجب مامانایی پیدا میشه
از شوهرت طرفداری کن و احازه نده کسی بهش بی احترامی کنه.مدتی هم سرسنگین باش با مادرت
حالا شوهرت واقعا خوبه؟اگه با هم راحتین بیخیال از یه گوش بشنو از یکی در کن
اگه شوهرت انصافا ادم خوبیه پشت شوهرتو بگیر و زندگیتو بساز
کسی ک باهات هس شوهرته عزیزم وقتی خوبین و همو میخاین چرا میگی موندم
اگه شوهرت خوبه محکم جلوی مامانت بایست و از شوهرت دفاع کن. اجازه نده هیچ کس به شوهرت بی احترامی کنه
تک دختری
هیچی اگه شوهذوزندگیتادوست داری اگه مادرت مقصره بگودوست نداری بهش توهین کنه
نه طرف مادرتابگیرنه طرف شوهرتا
الان اگه مادرشوهرت بود میخواستی ارتباطو قطع کنی .به نظر من زندگیت مهم تره رابطتو کم کن اگه کار ساز نبود کامل قطع کن
خیلی محترمانه بهش بگو زندگیتو دوست داری و طلاق نمی گیری، بگو که ناراحت میشی از حرفاش
خب مقصر شمایی که اجازه میدی مادرت به حریم زندگیت تجاوز کنه! مادرن درست احترامشون سر جاش اما دلیل نمیشه با جهالت زندگی بچه شو بهم بریزه...دیگه اجازه نده توهین کنه باهاش برخورد جدی کن و حتی چند روزی نرو خونشون.
دور باش ازشون
من با برادرم قطع رابطه کردم بس که پشت شوهرم حرف میزد و جلوش خودشو خوب نشون داد
اعصابم رو بهم میریخت
اما شما مادرته احترامش واجبه فقط دوری کن بهتره
