انگشت شمار اما بزرگ بودن
اولی تماسی که ب دروغ گفت دوستش بوده.درحالی ک دوست دختر مجردیش بود
دوم درمورد حساب بانکیش بود ک چند سال طول کشید فهمیدم
دروغ خیلی بهم گقت قبل عقد خیلی زیاد خیلی اگ یکی شونو میفهمیدم زنش نمیشدم بعد 7ماه از عروسیمون همچی و لو داد و گفت خیلی دلم گرفت الانام خیلی دروغ میگ منم میریزم تو خودم نمیتونمم کاری کنم بیخیال دروغ و پنهان کاری خیلی بده
اکثر پنهون کاری‌اش مال ماه رمضون بود
ماه رمضون از تا دم سحر با رفقاش میرفتن فوتبال
منم هربار ی دستی میزدم و می‌گرفت و خودشو لو میداد
مشخص شد هر شب می‌ره
فقط نمی‌دونم چرا میترسید ب من بگه
دروغ نگفته
ولی من خیلی سرکارش گذاشتم
به من دروغ گفته بود بعد راستش رو گفت، و اینکه دروغ های ریز هم زیاد گفت که بعدا رو شد یا خودش راستشونو گفت.
اما متاسفانه الان احساس میکنم زیاد بهش اعتماد ندارم .
الان بگه سر کارم هستم باور نمیکنم حتی اگه از محل کارش زنگ بزنه خیلی این حالت عذابم میده.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
6 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
