2777
2789
عنوان

دیشب تاپیک زدم خیلیاتون گفتید جدایی اشتباهه یه دقه بیاید حالا

| مشاهده متن کامل بحث + 2176 بازدید | 175 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

فعلا مامان بابام ازم دلخورن  الانم بدون اینکه ب من بگن رفتن بیرون 😭😭 منم میخام وقت بکیرم بر ...


حتما بگو

چيزي رو كه از دست نميدي

ولي اولش با خودت صادق باش اينجور نباشه كه الان كه عصباني هستي تصميمت به مثلا جدايي باشه فردا با هم خوب شدين دوباره همه چي يادت بره

منطقي با خودت خلوت كن ، دو دو تا چهارتا كن و بعد خانوادت رو در جريان بزار 

تا با خودت به توافق نرسيدي به هيچ وجه با خانوادت صحبت نكن

درست شدنیه ب نظرت ؟؟


من تو زندگی شما نیستم نمیدونم وقت ارامش شوهرت چجوریه و اینکه چرا همیشه طلبکاره این طلبکار بودنش و نرسیدن به خواسته هاش بعدها به زندگیت خیلییییی اسیب میزنه باعث سرکوفتت میشه با اینکه حرفاش ناحقه و انتظارش بی جاست

كسي هست كه همسرتون ازشش حرف شنوي داشته باشه ؟  يه ادم منطقي و خوش فكر كه بتونه بينتون ميانجي گ ...

تقریبا هیییچ کس

نمیگم کلا نفهمه ا نع ولی خب کسی ک مطلقا حرفشو گوش کنه نیس تو فامیل

کلا ادمی نیس ک حرف کسی رو بی چوون و چرا قبول کنه مگر اون یه نفر من باشم ک اونم امتیاز میکیره حرفمو گوس میده

من تو زندگی شما نیستم نمیدونم وقت ارامش شوهرت چجوریه و اینکه چرا همیشه طلبکاره این طلبکار بودنش و نر ...

وقت ارامش جوریه ک هممه ب سرش قسم میخورن

از مهربونی و کمک کردن و اینچیزا مردی ب این خوبی ندیدم

تقریبا هیییچ کس نمیگم کلا نفهمه ا نع ولی خب کسی ک مطلقا حرفشو گوش کنه نیس تو فامیل کلا ادمی نیس ک ...


به نظرم به خودت فرصت بده

 بزار اروم شي

 بعد كه عصبانيتت كم شد

 تنهايي برو مشاوره

 تو اين مدت پدرتونم اروم ميشن

همسرتونم آروم ميشن

 در مور د بي احترامي كردن همسرتون به پدرتون هرگز كوتاه نيايد

عزيزم من خودم الان دارم جهيزيه ميخرم   يعني در شرايط بحراني فعلي قرار دارم  به نظرم كلا ...

عزيزم درسته اگه زن و شوهر همديگه رو بخان به خاطر هم از خيلي چيزا ميگذرن و ساده ميگيرن رو اين بحثي نيست 

من خودم موقع ازدواجم حتي كيك عروسي سفارش ندادم 

خريد عروسي رو خيلي مختصر انجام دادم چون خرج عروسي با پدر همسرم بود و من نميخاستم هزينه إضافي بهشون تحميل بشه

در مورد داماد هم بله خرج زياده ولي معمولا خيلي ها كادو عروسي رو بعنوان كمك خرج استفاده ميكنن يعني بيعانه ميدن و بعد با كادوهاي عروسي جبرانش ميكنن پس يه كمك خرجي براي داماد و خانوادش هست أما خانواده عروس معمولا هيچ كمك خرجي ندارن و با اين وضع گروني بايد جهيزيه بدن

قديما اگه به دختر جهاز ميدادن در عوضش شيربها ميگرفتن يعني همون شيربها رو ميدادن جاي جهاز

الان شيربها حذف شده و روز به روز داره هزينه هاي بيشتر به خانواده دختر تحميل ميشه كه اين درست نيست

وگرنه زندگي ميدان لجبازي نيست و دو طرف بايد خودشون وجدان داشته باشن و همديگه رو مراعات كنن ولي خدايي ٥٠٠ تومن اونم اين دوره زمونه چيه كه بخاطرش اعصاب همسرت رو بهم بريزي و لجبازي كني ؟؟؟ واقعا صير و گذشت براي اينجور ادما جواب نميده بلكه پرتوقع تَر ميكنه اونا رو

مثلا ما براي نامزدي برادرم مامان و بابام به عروسمون گفتن شام و شيريني و ميوه و لباس نامزدي با ما باشه و خانواده عروس فقط خرج تالار و خرج ارايشگاه رو دادن البته گلهاي تزييني تالار و كيك هم با ما بود

تمام خرج عروسي با ما بود بعلاوه وسايل برقي و سرويس خاب هيچ مشكلي هم نداشتيم

از الان هم به برادرم گفتم پول پس انداز كن براي سيسموني بچتون چون خانواده زنت وظيفه اَي ندارن


اره خودمم جراتشو ندارم 

یه سری مشکلات هست که زندگی کردن باهاش حماقته، به هرکس هم بگی که مشکلت چی بوده درکت میکنه و بهت حق میده که جدا بشی، مثل اعتیاد، خیانت، دست بزن و....

ولی یه سری مشکلات دیگه مثل مشکل شما واقعا تصمیم گیری رو واست سخت میکنه، بهت حق میدم که جراتش و نداشته باشی که چنینی تصمیمی بگیری

من تجربه خودم و بهت میگم ، امیدوارم بهت کمک کنه

منم تو دوران نامزدی با شوهرم مشکلات زیادی داشتم، مشکلاتی که هیچکدوم اون زمان مشکلات بزرگی نبود، یه عالمه مشکلات کوچیک، انقدر کوچیک که حتی به خاطرش دعوا هم نمیکرویم، و من هم همش با خودم میگفتم که اگه این اخلاقهای بد و داره، فلان اخلاقهای خوبم داره ، اینم بگم که ما عقد نبودیم و من به راحتی میتونستم نامزدیرو به هم بزنم ولی اینکارو نکردم و خلاصه عروسی کردیم

اما متاسفانه همون مشکلات کوچیک بعد عروسی انقدر بزرگ شد که نمیتونی تصورش و بکنی، تازه میدیدم که چقدر این اخلاقهای بدش عذاب آوره و دیگه پیش خانواده ام هم نبودم که هوامو داشته باشن. اخلاقهای خوبش هم یکی یکی کمرنگ شد ، چیزایی که فقط به خاطر اونا میخواستمش، مثل رمانتیک بودن و مهربونیش

انقدر تو دوسال اول زندگیم بهم سخت گذشت که یه عالمه بیماری عصبی گرفتم، اول دندون قروچه، بعدش دل درد های وحشتناک و نهایتا کهیر عصبی

یک سال تمام تو خونه بودم، از این دکتر به اون دکتر، از حق نگذریم تو این مدت شوهرم خیلی خوب و مهربون شده بود و واسه همین تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم و با شروع بارداریم بیماریهام خیلی خیلی خوب شد، البته هنوز هم یک کمی اون مشکلات و دارم

خلاصه الان بعد هفت سال زندگی، اخلاقهای بد شوهرم یک کمی کمتر شده، چون در کل ادم خوبیه و واقعا تلاش میکنه، از اون آدمای عقده ای نیست که عمدا بخواد اذیتت کنه، مثلا تو قهر کردن و رفت و امد با فامیلام یا تو پول خرج کردن و.... خیلی بهتر شده

من هم با یه سری اخلاق هاش کنار اومدم و دیگه واسم مهم نیست و اندازه قبل اذیتم نمیکنه، مثلا دیگه خودخواهی و غرور و همیشه طلبکار بودنش ناراحتم نمیکنه، چون میدونم عوض بشو نیست، دیگه ازش توقع خوب بودن ندارم و الکی غصه نمیخورم

و البته از اخلاقای خوبش هم هیچ چیز باقی نمونده، دیگه به هیچ وجه رمانتیک و مهربون نیست و....

خلاصه اینکه الان بعد هفت سال مشکلات زندگیم کمتر شده و راحت زندگی میکنم ولی به هیچ وجه یه زندگیه شاد و با عشق ندارم

یه آدم افسرده و عقده ای شدم که به عالم ادم حسادت میکنه و فقط و فقط به خاطر دخترم زندگی میکنم

و به جرات میگم که اگه عقل الانم و تو نامزدی داشتم حتما به هم میزدم، حتی اگه چهار سال پیش الانم و میدیدم حتما طلاق میگرفتم

حالا شما هم باید بشینی فکراتو بکنی، اینو بدون که در بهترین حالت زندگی من در انتظارته، چون شوهر من در کل آدم خوبیه و هرگز قصدش آزار من نبوده ولی خوب به خاطر تربیتس اخلاقای خاصی داشته و داره وهمیشه سعی کرده بهتر بشه ولی ذات آدما عوض بشو نیست

اگر این زندگی برات کافیه، بسم الله

اگر نه، حتما تا نامزدی طلاقت و بگیر

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792