سلام امروز بعدازظهر با پسرم که فقط دو سالشه رفتیم خانهی بازی که خوش بگذرونیم مثلا اینم بگم که چهار تا مادر دیگه هم با بچههاشون اونجا بودن و خانهی بازی هم چند تا اتاق داشت
پسرم دیروز شکمش کار نکرده بود اونجا که رفتیم شکمش کار افتاد پوشکم بود ولی خوب بو میداد تا دیدم داره کارشا میکنه رفتم لباساشا آوردم که ببرمش خونه ولی چون تازه اومده بودیم و بازی نکرده بود زد زیر گریه و از دستم فرار میکرد از طرفی دو تا از مادرا که اونجا بودن و اتفاقا بچههاشون تو اتاقای دیگه بازی میکردن تو اون شرایط به من گیر داده بودن که چطور بچتا هنوز از پوشک نگرفتی یکیشون میگفت من بچما یکسال و شش ماهگی از پوشک گرفتم یکیشونم جلو همه مامانا و مسوول اونجا میگفت اینجا بو میاد دیگه بچهها نمیتونن تو این اتاق بازی کنن قبول دارم بو میداد ولی نه در حدی که یه خانوم سی و چندی ساله که خودشم بچهداره با روسری جلوی دماغشو بگیره و غر بزنه همهی اینها در حالی بود که میدیدن دارم سعی میکنم پسرمو ببرم پسرمم جیغ میزد و فرار میکرد خلاصه به مسوول اونجا گفتم ماشین دارم میرم زود از خونه پوشک و دستمال مرطوب میارم عوضش میکنم رفتم و کمتر از ده دقیقه برگشتم اون خانوما هم با حالت ایشش نگام کردن وقتی برگشتم