خواهرم تو اسفند ماه دومین سالگرد ازدواجش میشه.از اوایل شوهرش ناراحت میشد بیاد خونه مامانم.آروم آروم ب سختی تو ده روز میذاشت بیاد خونه مامانم .در حالیکه هروز هفته رو برا سرزدن ب مامان خودش میبرد خونشون.حالا جمعه ی دوهفته پیش خواهرم با اصرار کرد ک بیاد مامان مریضمو ببینه اونم آورد ولی حالا قیامت شده
خواهرت مجبوره الان با اين الدنگ بمونه شما و پدر مادرت پشتيبانش نيستين؟
من پدرم شخص موجهی بودن و واقعا آبرودار ایشون ۱۲ سال پیش فوت شدن.الان مامانم با اون وضع جسمی واقعا پشتشه میگه دیوونه میشی با این مرد بمونی وای خودش ضعف نشون میده
اتا اینجا که مشخص شد : ۱.شوهر خواهرت شعور که نداره، چون نمیذاره خواهرت بره مادر مریضش و ببینه ۲. خ ...
خواهرن دانشجوی دکترا بود نذاشت ادامه بده گفت محیط دانشگاه فاسده بعدشم تو موسسه برا آموزش قبول شده بود نذاشت اونجا بره گفت پولتو نمیخوام اینارم باید ب اون لیست اضافه کرد
نه عزیزم .دقیقا بدبخت شده انقد بی شخصیته که حرفهای گندتر از دهنشم میزنه حتی تو برخوردشم احترام مامان ...
بخدا بهترين موقعيته واسه خلاص شدن از شرش....مشكل از دادگاهاس ك طلاق رو زود نميدن و آدم رو دور ميچرخونن...بخدا من الان از خدامه طلاق بگيرم ب آرامش برسم اما موندم چجورى با شوهرم و خونوادم در ميون بذارم
حكايت از چه كنم؟؟ شكايت از كه كنم؟؟ كه خود به دست خود آتش بر دلِ خون شده ىِ نگران زده ام.....بر موجِ غم نشسته منم/ بر زورقِ شكسته منم اى ناخداىِ عالم.....تا نامِ من رقم زده شد/ يكباره مُهرِ غم زده شد بر سرنوشتِ عالم!!!
لابد حمایتی از طرف شما و خانوادتون نمیبینه؟ چند سالشه؟ نظر پدر مادرتون چیه؟
نه عزیزم بالاترم گفتم مامانم پشتشه من و خواهرمم کاری ازمون بر بیاد براش انجام میدیم ولی خودش سسته.شوهر من اون خونواده رو میشناخت کلی با مامانم اینا بحث و جدل کرد ک ندین ب اینا .اینا آدمای درستی نیستن ولی پسره هر روز با قرآن میومد خونمون ک من الم و بلم آخرشم مامان و خواهرم خامش شدن.اون موقع شوهرم گفت دو سال بعد خواهرتون تو بدبختی غرق میشه الان دقیقا همون اتفاق افتاده
اگه خواهر من بود حتی اکه همه دنیا پشتیبانیش نمیکردن خودم تا اخرش کنارش بودم هر کاری میکردم که حداقل بقیه زندکیشو خوشبخت باشه
گر تن بدهی دل ندهی کار خراب است/چون خوردن نوشابه که در جام شراب است/گر دل بدهی تن ندهی باز خراب است/این بار نه جام است و نه نوشابه سراب است/اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویندچون دغدغه مردم این شهر حجاب است/تن را بدهی دل ندهی فرق ندارد/یک آیه بخوانند گناه تو ثواب است/ای کاش که دلقک شده بودم نه شاعر/در کشور من ارزش انسان به نقاب است/هر جای جهان مرتبه زن بلند است/در کشور من زن مثل میت به حساب است/خریدند تنت را و بریدند کفنت را/به یک آیه و چند سکه ببستن دهنت را/نه روحی به کار است نه عشقی به بار است/فقط شهوت مردانه به اندام تو یار است/شکستند دلت را و غرور و حرمتت راسکوتت گرفت از تو تمام فرصتت رابه نانی تو راضی شدی و هیچ نگفتیهمین است که جاهل زده بر تو همتت را
والا بخدا اوايل خر بودم اجازه ميپرسيدم آبجيم اينقدر ب شوهرش رو داده ك هرجا بخواهيم بريم ميگه بذارين از شوهرم بپرسم ببينم چى ميگه هرچى ميگم بابا ولش كن ميگه نه بفهمه كتكم ميزنه....من الان ديگه نميپرسم فقط اطلاع ميدم ك يه وقت فكر نكنه دزديدنممهمونم واسم بياد خودش ميگه من ميرم سركار مهمونا رو بردار ببرشون بگردن
حكايت از چه كنم؟؟ شكايت از كه كنم؟؟ كه خود به دست خود آتش بر دلِ خون شده ىِ نگران زده ام.....بر موجِ غم نشسته منم/ بر زورقِ شكسته منم اى ناخداىِ عالم.....تا نامِ من رقم زده شد/ يكباره مُهرِ غم زده شد بر سرنوشتِ عالم!!!
حالا از مشاورم کمک خواست مشاور بهش گفت باید میرفتی خونت.اینم داره دق میکنه که آره من باید میرفتم مون ...
مشاوره هم زور ميگه مگه آدم نبايد بعد از ازدواج بره خونه باباش والا اگه اينجور باشه پس خونواده دختر بايد دخترشون رو بفروشن ب خونواده داماد در عوضش پول بگيرن دور دخترشونم خط بكشن...
حكايت از چه كنم؟؟ شكايت از كه كنم؟؟ كه خود به دست خود آتش بر دلِ خون شده ىِ نگران زده ام.....بر موجِ غم نشسته منم/ بر زورقِ شكسته منم اى ناخداىِ عالم.....تا نامِ من رقم زده شد/ يكباره مُهرِ غم زده شد بر سرنوشتِ عالم!!!