نه سخت بود زندگی با اون. مثلا نمیذاشت ما سریال نگاه کنیم میگفت زن خارجی داره سرش بازه. میگفتم باباجان برایرشما گناه داره اون زنه منم زنم. میگفت برای تو هم مفسده داره. فوتبال هم نمیذاشت ببینیم. یبارم داشتیم وزنه برداری رضازاده رو نگاه میکردیم رفت کنتور رو زد برق قطع شد گفت اون چاقه لباسش بده چیزمیزاش دیده میشه. ما از خجالت مردیم.خاطره زیاده از کارای اصغر