راهنمایی کنین چی بگم به همسایمون

آره خیلی راحت تره .اون روز کلی بادوم شکستم .یه کیفی میداد هیچکس نبود تذکر بده خخخخخ

من یه همسایه داشتیم 8 سال باهامون بود دیگه با هم دوست بودیم سرو صدای بچه هام میومد چیزی نمیگفت البته منم چیزی نمیگم بارها شده بچه داداشم یورتمه میره تو خونه وقت و بی وقت ولی اهمیت نمیدم چون اذیت نمیشم حالا این همسایمون رفته از الان ترس و لرز دارم که یکی میاد پایین چجوری بچه هامو که اینقدر عادت کردن ساکتشون کنم که ندوئن

خواهر من چند هفته پيش اسباب كشي داشت طبقه 5 هستند . باربرا اولين بسته ها رو با آسانسور بردن بالا ما متوجه شديم بهشون تذكر داديم بعد مدير ساختمون اومد به خواهرم گفت اونم گفت چشم تذكر داديم . بعد دوباره مدير ساختمون به دامادمون گفت اونم گفت ديدم تذكر دادم ديگه انجام نميشه . پسرم رفت دم آسانسور طبقه اول ايستاد كه يه وقت كاركرا از آسانسور استفاده نكنن . بعدش خواهرم رفت به مدير گفت از آسانسور استفاده نميكنيم ولي اگه ميخواي مطمئن شي آسانسور رو خاموش كن . مدير گفت نيازي نيست . سري آخر اسباب كه داشت خالي ميشد ديديم آسانسور رو خاموش كرد . اسباب كشي تموم شد و وسايل داشتيم ميچيديم شنيديم همسايه داره به مدير ساختمون ( تو طبقه خواهرم هستند ) ميگه چرا آسانسور رو خاموش كردي ؟ اونم داره ميگه اينا آسانسورو داغون كردند . خواهرم رفت دم خونشون گفت آقا همون اولش آسانسور استفاده شد كه ما تذكر داديم يه مامور هم گذاشتيم تا از اسانسور استفاده نشه چرا ميگي خرابش كردند . يك دعوايي شد بيا و ببين مردك عوضي خواهرم رو گرفت به فحش و بد و بيراه . متاسفانه خيلي بي ادب بود بزور شوهر خواهرم رو از كتككاري منصرف كرديم 

والا دیشب دختر شش ساله من داشت قدم میزد گاهی وقتا هم عصبانی میشه جیغ میزنه ، ساعت یازده شب خانوم همسایه پایینی پیام داده بهم ، صدای بچه هات کلافمون کرده نمیتونیم بخوابیم صبح زود باید بیدار بشیم ، آرومتر. ... منم نوشتم عزیزم دخترم سرما خورده بهونه میاره ، ما خودمونم صبح زود بیدار میشیم بخاطر دخترم ، تا لنگ ظهر که خواب نیستیم ، ولی باشه. .... خودشم خانه داره....

حالا این همسایه پایینی ما ، مهمون که براش میاد یا پسر خودش ، ساختمون رو میزارن سرشون ولی من چیزی نمیگم.  

واقعا بعضیا نمیدونم خودشونم که بچه دارن درک نمیکنن.  خب بچه چیکار کنه ، راه نره ؟؟ 

ماهم خونمون دوطبقه ست طبقه پایینی ازاین بی فرهنگهاس دوتابچه داره بزرگه 9سالشه هرچی تذکرمیدیم درنکوب بدترمیکنن ازاین طرف به زنه میگیم اینجا جای قالی بافتن نیست بازم بدترمیکنن.دستشوییشون توی حیاطه بخدا روم نمیشه مهمون دعوت کنم ازبس کثیف وبومیده بهش هم گفتم میگه مابونمیدیم.

متاسفانه . دلم براي خواهرم سوخت اصلا بغض كرده بود آپارتمان  هم مال خودشونه . خيلي بد شد يه دعوايي شد كه نگو همه همسايه ها صداي دعوا رو شنيدن . فكر كن روز اول بياي تو يه ساختمون با يه دعواي اساسي . قبلش هم كابينتهاشو عوض كرد . خوب مطمئنا سر و صدا ميشه . مدير ساختمون اومده بود بهش گفته بود 60 تومن بايد جدا بدين براي تميزي آسانسور كه تعميرات داشتين . خواهرم هم 60 تومن رو داده بود . 

اميدوارم همش فكر ميكنم الان همسايه ها ميگن چه خانواده كولي هستند . خيلي زشت شد اصلا انتظار اين برخود تند و فحاشي رو از طرف مدير ساختمون نداشتيم . دامادمون هم ميگفت ساكت مي موندم بدتر بود بايد جوابش رو ميدادم . اون مالكه منم مالكم .مستاجر نيستم كه سال ديگه بلند شم . الان جلوش واينسم ديگه نميشه جلودارش بود . 

وای همسایه پایینی بیشعور منم همین بود دلم میخاست برم موهای سرشو بکشم انقدر پا کوبیدم روی سقفش تا لال شد

بنويس پيوندتون مبارك...اما توروخدا يواش تر

زنگ بزن خونشون به یه بهونه ای بعد حرف پیش بنداز که همسایه ها باید رعایت کنن صداشون بیرون نره

ما عروس داماد اومدن طبقه بالامون 

شب عروسیشون من از صدای دختره از خواب پریدم  چنان جیغی زد 

مامانمم بیدار شد 

فردا صبحش داماد رو تو پارکینگ دیدیم خودش متوجه شد گفت ببخشید اگه سر صدای ما اذیتتون کرد منو مامانمم مونده بودیم چجوری نخندیم

به نظرم شما فقط به این موضوع اشاره کن که صدا از خونه ها خیلی راحت میاد دیوارا نازکه از این حرفا مستقیم بیان کردنش جالب نی به نظرم چون شما با همسایتون صمیمی نیستیکه بری راحت باهاش راجب این موضوعات صحبت کنی.