2777
2789
عنوان

دلم خیلی گرفته میخوام داستان زندگیمو بگم شایدد...😔😔

| مشاهده متن کامل بحث + 2499 بازدید | 118 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

به دلم‌موند یه بار منم بتونم با چشمام با کسی حرف بزنم😢😥

من فقط واسه خط ونشون کشیدن میتونم😂

کاری میکنم طرف میره کلا ازاون جمع😂😂

بالاخره منم مامان شدم.روز11اردیبهشت 1398 دخترکوچولوی من ساعت16و35 دقیقه به دنیا اومد😍😍😍
یعنی تا اون موقع پسر عموتو ندیده بودی

نه ندیده بودمش چون اون اصفهان بودو نمیومده شهر ما دور درسش بوده دیگه درسش ک تموم شد اومد اینجا با باباش کار کنه و ما خیلی رابطمون باعموم خوب نبود رفتو امدی نداشتیمو اون روزم از سر ناچاری رفتیم

با امیر حرف زدم و اونم ابراز علاقه کردو گفت ک منم خیلی دوستت دارمو تو دلم رفته بودی و گفت به مامانمم گفتم راجب تو ک میخوامت و قراره بزنگن خونتون منم خوشحال شدم ولی همچنان پسر مغروری بودو اصلا نمیشد رو حرفش حرف بزنی .مامانش زنگید خونمون و مامانم اصلا بدون اینکه از من بپرسه ردش کرد منم دق کردم امیر خاطر منو بیشتر از مامانش میخواست براش مهم نبود ک مامانم به مامانش بی احترامی کنه یا نه فقط میخواست زود جور بشه و گفتم حالا یه مدت میحرفیم بعد دوباره بگو مامانت زنگ بزنه اخه امیر از خونواده طلاقی بود باباش شهر ما زندگی میکردو مامانش اصفهان بود و امیر خودش هم رفت پیش مامانش زنگی کنه و ما حتی همدیگه رو نمیدیدم مثلا هر از 6ماه میشد یک بار همدیگه ببینم اونم با ماشین میرفتیم بیرون .گذشتو گذشت فهمیدم شکاکه اونم از نوع شدیدش .حمام هم اگر برون اجازش میرفتم خون بپا میکرد من باهمه ایناش ساختم چون واقعا عاشقش بودم 😔😔بیرون نمیزاشت برم خیلی چیزا نمیزاشت .باشگاه نه.دانشگاه نه.خیابون نه و..... منم داشتم افسردگی میگرفتم اخه من خودمم دلخوشی ای نداشتم تو خونمون ک همیشه بحث بود امیر هم نمیزاشت یکم برای خودم خوش باشم تا اینکه شنیدم زنا کرده ینی با پسر بچه ای از اون کارا کرده و پلیس دنبالشه و فراریه .من اصلا به روش نیوردم بااینکه کارش واقعا زشت بوده فرار کرد و اومد شهر ما .میرفتم میدیدمش همش گریه میکرد منم پابه پاش غصه میخوردم تا اخر گرفتنشو بردنش زندان البته باچند تا از دوستاش ک بودن ایکار کرده بودن با پسره .دوساش ک لو رفته بودن امیر رو هم لو داده بودن و اینم رفت زندان 😔😔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792