مردا اصولن بد مریضن و دوس دارن بری پرستاریشون
من شوهرم قرار بود ناهار بیاد خونمون
همه منتظرش بودیم یهو زنگ زد که سرماخوردم حالم بده نمیتونم بیام
من پاشدم غذا تو ظرف کردم بردم خونشون
آخه سوپ و چلو گوشت داشتیم خوبم بود براش
خلاصه خیلی خوشحال شد که پاشدم رفتم و کلی تشکر کرد
و مادرشوهرمم گفت زن عاشق که میگن همین زن توعه
آخه بارون شدیدم میومد با آژانس رفتم
میکف ببین تو بارون پاشده اومده تو رو ببینه و پرستاریتو بکنه