فاخته یه خانمی بود که همسرش ازدواج دوم کرده بود با یه دختر پولدار ازدواج کرده بود هفته ای یه شب هم بر میگشت پیش این فاخته فاخته هم دو تا بچه ازش داشت شوهرشم همش میگفته با اون ازدواج کردم که پولاشو بیارم برای شما و میگفت بعضی وقتا که میاد خونه راهش نمیدم تو تخت یه بارم دیدمپایین تخت داره گریه میکنه 
نمیدونم چرا فکر میکنم حرفاش تا حدودی راست بود فقط قضیه کتک خوردنش و زیر چشمش دروغ بود بچه ها من یه تاپیک هم درباره فاخته زدم ببینم سرکاریه یا نه که متاسفانه پربازدید شد لطفا اگه رفتید و خوندید براش گزارش بزنید ممنونم