من ۸سالم بود عاشق دوست برادرم شده بودم که ۲۰ سال از خودم بزرگتر بود.هر وقت میومد کار برادرم داشت حاضر بودم دست وپاهام قلم بشه ولی خودمو برسونم دم در تا ببینتم.اون نامردم تا منو میدیدبجای یک نگاه پر از عشق بمن نه که موهام بور بود میگفت چطوری مورچه زردو،داداشت هست😁😁