منم دلم نميخاد عروسي بگيرم
كلا از اولم تمايلي بهش نداشتم
ك ارزوم باشه
شهري هم ك ماهستيم دوتا تالار معمولي داره ك فقير و پولدار همه اونجا ميگيرن
خاص و شيك نيست واسمون خيلي تكراري شده
هزينه ي عروسيم همسرم بايد پرداخت كنه و پدرش ب مشكل مالي خورده
و نميتونه كمكي كنه
شوهرمم اصرار داره ك برات ميگيرم اگه بخاي
ولي خب من ي جشن عقد كوچولويي داشتم
خاله هاي شوهرم با رفتاراشون اذيتم كردن
از فيلماي عقدم بدم مياد
همش شوهرمو ميبردن ازش شاباش ميگرفتن بوسش ميكردن
نميزاشتن كنارم باشه
خيلي اذيت شدم
واسه عروسيم مطمعنم بدتر ميكنن
حس ميكنم نگيرم روانم اروم تره
نميدونم حالا چيكار كنيم