قبول ندارم
ی جایی تاوان کارشو پس میده حالا شده ۲۰ سال دیگه
من یادمه بچه بودم ی همسایه داشتیم
اینا زمین کشاورزی داشتن زیاد ..کلی پولدار بودن
ولی طمع اینارو گرفت مواد فروشی هم میکردن ..
باور کن دخترش با من دوست بود مهربون هم بودش
چ زندگی داشتن ..ما وض مالیمون خوب نبود آرزو میکردم کاش ما هم داشتیم ..پدر مادرم زحمت زیادم میکشیدن
فکن من کلاس سوم بودم
سالها گذشت گذشت من الان ۳۴ سالمه ...فکر میکنی چیشد
زندگیشون داغون شد...داغون ینی از عرش ب فرش افتادن
تمام نوه ها معتاد شدن..۴ تا دختراش بیوه شدن
کلن زمینا خونه ها رو فروختن ..عروساش ۲ تاشون جدا شدن
چون پسراشم اعتیاد گرفتن ..و الان مستاجر عین گداها زندگی میکنن..حتی دوست من ی نفر بهش تجاوز کرد گردن نگرفت
بخاطر اینکه مردم چیزی نگن دادنش به یکی از فامیلا خودشون
ولی طلاق گرفت ...الان که به این سن رسیدم فهمیدم هر کاری کنی ظلم کنی خدا ۱۰۰ برابرشو به ریشت میزنه ..چه زود چه دیر دیر ...