چندتا موضع هست که باهم رفتن رو اعصابم و هیچکی رو ندارم باهاش حرف بزنم. هرموقع هم با همسرم حرف میزنم آخرش به دعوا ختم میشه. با خانواده و دوستامم دوست ندارم مسائل زندگی شخصیمو بگم.
بگوعزیزم من اینجام
بگو جانم 😗😗 و
ولی درست اون لحظه که با تموم وجود نیاز به حرف زدن داری با ید سکوت کنی 🙂🙂
بگو عزیزم
منم هستم عزیزم
بگو گلم من هستم✋
بگو فقط کش نده بگو گوش میدیم
منم اومدم
همسرم ضامن یه آدم عوضی شده که قسط وامارو نداده و الان بانک شکایت کرده و شاید از ضامن ها که یکیش همسرمه بگیرن مثل چیزی که دست به نقدتره مثل ماشین همسرم.از تیرماه میدونستیم که وام تسویه نشده ولی با این حال میتونست ازون موقع برای محکم کاری سریع ماشین رو بزنه با نام من تا خیالمون راحت باشه ولی نزد چون فکرم میکرد طوری نمیشه تا اینکه نامه شکایت بانک چندروز پیش اومده و الان نمیتونه به نام افراد درجه اول بزنه چون میفهمن معامله سوری هست
بگو عزیزم
الانم مونده چیکار کنه ازین ناراحتم که از تیر ماه فهمیده میتونست به نام من بزنه اونموقع. در حالیکه خیلیا ماشین میگیرن از همون اول به نام زنشونه. البته اینم بگما پولاش همه تو حساب منه دست منه ولی خوب یه ذره ازین قضیه ناراحت شدم
الانم فکر میکنه به نام زن داییش بزنه که فامیلیش با افراد درجه یک یکی نباشه
موضوع دوم من گوشیم از خرداد ماه افتاد از دستم و ال سی دیش شکست و هزینه تعمیرش قد خود گوشی درمیمود چون ادج بود. بعد اون موقع همسرم دستش خالی بود من انتظاری ازش نداشتم ولی فکر میکردم میتونست بگه بیا گوشی من رو بردار من با یه معمولی میتونم سر کنم و نگفت حتی خودم به شوخی گفتم اونم گفت بیا برا تو مگه چیه ولی بعدش اصلا اصرار نکرد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
