جاده ي بدي است جاده ترديد
مه آلود و تاريك
سردو خاموش
پراز غبارو دود
پايم مي لغزد
سقوط تا انتهاي مرگ
پناهي ! ياوري!دست آويزي؟
كسي صدايم را نمي شنود
سقوط تا خود سياهي مرگ
چرا نمي بارند ابرهاي سياه ترديد؟
چرا خورشيد نمي تابد بر اين جاده تاريك؟
جايي را نمي بينم
صدايي نمي شنوم
دوباره مي لغزم
دستگيري ندارم! ...