دعوای همیشگی پدر مادرم و افسردگی هممون

جدا زندگی میکنن دیگه. مادرم رفته با خواهرم زندگی میکنه پدرم هم نزدیک من زندگی میکنه

عزیزدلم مطمعنم شما خداروشکر تواین قضیه مشکلی ندارین وگرنه اینطورراحت حرف نمیزدین..پدرمادرمنم همیشه درحال جنگ ودعوا بودن.من دانشگاه ی رشته خوب قبول شدم..عمدا شهردیگه روزدم..همونجاهم استخدام شدم..ولی ذهنم آروم نشد هیچ تازه بدترم شد..هرروز مامانم زنگ میزد گزارش میداد..یعنی جوری شده بود که ازمامان بابام بدم میومد..دیگه تحملمون تموم شد..پارسال بازسر ی مساله خیلی کوچیک دعواشون شد..دیگه گفتم یا جدابشین یاخودمو میکشم..اونقدر کولی بازی دراوردم که بابام گفت غلط کردم..والا دیگه بریده بودم..آبروم پیش شوهرمم رفته کلا  

یعنی طلاق نگرفتن؟

گفتنش راحته و عمل بهش مشکل

اکثر دعواهای ما بخاطر دخالت خانواده همسرمه

من در گذشته خیلی صبوری کردم ولی الان شدم مثل خودشون

ای خدااااا نمی خوام دعوا کنم اما آخه چه جوری از حق خودم و بچه هام دفاع کنم😰

نه. فقط جدا زندگی میکنن

منم مث تو ام ...سیرم از زندگی

با این تفاوت ک علاوه بر دعوا ها مشکلات خیلی سخت دیگه ای هم دارم

مامان و بابای منم همیشه دعوا میکنن...مامانم بحث گذشته هارو پیش میکشه...وقتی از بابام طرفداری میکنم مامانم ناراحت میشه وقتی از مامانم طرفداری میکنم بابام....

مشکل اصلی مامانمه...در حالت کلی باهاش موافقم ولی وقتی ازش انتقاد میکنم  کلی ناراحت میشه میگه توعم عین باباتی و دلم خوش بود ینفر بامن هم نظره...

چیکار کنم من آخه😔😔😔

مشکل اصلی منم اینه خیلی خانواده دوستم...نمیتونم سکوت کنم تو دعواها وقتی میبینم مامان یا بابام اعصابشون خورده خیلی دلم میشکنه...

کلا وضعیت خیلی بدی دارم

واقعا حرف خوبیه ... من خودم پسرم ۱۸ سالمه از بچگی مامان و بابام همیشه دعوا میکردن و منم میترسیدم  و همیشه حق با مامانم بود ...بابام به مامانم خیانت کرد مامانم فهمید و بخاطر عذاب هایی که کشید بیمار شد و الان هم دیابت داره .... بابام به پای مامانم افتااده بود و مامانم بخشیدش ... الان هاا هم هی دعوا میکنن و من نمیدونم چرا بدنم میلرزه کلا اگه یکی داد بزنه به لرزش میوفتم خیلی هم تلاش کردم نتونستم خودموو کنترل کنم ... من هیچ وقت باباموو نمیبخشم و اصلا هم دوستش ندارم .. خیلی ازش دلخورم ... یادم نمیاد که پدرم بهم محبتی کرده باشه همیشه ما رو از خودش میرونه فقط و فقط از نظر مالی بهمون اهمیت میده ازش میترسم ... همیشه بقیه بیشتر از ما خونوادش براش مهمه ...