2777
2789
عنوان

چجوری با همسرتون اشنا شدین

| مشاهده متن کامل بحث + 1484 بازدید | 72 پست

😊همسرم بعد ۱سال اومد شمال خونه داداشش

زنداداشش گف نمیخوای ازدواج کنی؟ گف ن بابا (کلا شعارش این بود : مجرد باش و زندگی کن) زنداداشه هم گف من یه دختر خوب میشناسم بریم ببین ولی ازدواج نکن اونم گف باشه بریم چیزی ک ازمون کم نمیشه😑( عید بود اومدن عید دیدنی)

اقا تا چشمش ب جمال بنده روشن شد گف این همونه ک من میخواستم 😅 انقد زنگیدو اومد رفت تا ب قول خودش مخمو زد❤😍الهی قربونش برم من 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

داداشش با دامادمون28سال بود دوست بودن من نمیدونستم داداش داره زنداداشش خونه ابجیم اومدنی عکس نشون داد من چشامم عاشق شدن هیچی نگفتم دیدم فرداش اومدن خواستگاری ی ماه بعدش صیغه کردیم ی ماه بعدش عقد سه ماه بعدش عروسی

برات بگم ننه جون که من اون روزا معلم بودم اغامونم معلم بود البته تو یه مدرسه نبودیم یه روز بهم زنگ زد در حال رانندگی بودم خ سریع ازم خواستگاری کرد البته اینم  بگم ننه ک من از قبل دوسش داشتم تا بهش حالی کردم ک دوسش دارم پیر شدم

برات بگم ننه جون که من اون روزا معلم بودم اغامونم معلم بود البته تو یه مدرسه نبودیم یه روز بهم زنگ ز ...

هههههه باحال بود واقعا

خداجون میدونی چقد دوستت دارم 😍 

ما تو یاهو مسنجر با هم دوست شدیم الان 10 سال میگذره هر روز بیشتر عاشق هم میشیم 

هنوز اون پنجره که باز شد و گفت میتونم چند کلام باهاتون صحبت کنم. رو یادمه 💓💓💕💕💕💗💗😍

عشق منه 

اولین بار همدیگرو 9 اذر 86 دیدیم چهار راه ولیعصر قرار گذاشتیم بعد 2ماه چت همو دیدیم 3سال بعد عقد کردیم 😍

. خدایا اگر بنده مطیعی نیستم دوستانی دارم که به ذکرت مشغولند، به نعمت وجودشان و احترام مناجاتشان و دل پاکشان به ما نظر کن................... خدایا منو لایق مادر شدن کن قول میدم بهترین مامانه دنیا بشم ........خدایا دوستام یادت نره اونا هم چشم به رحمت و مهربونیت دارن ارزوهاشونو براورده کن ( امین)

فامیله. توی دفتر خاطراتش میدیدم حرف میم رو مینویسه آخر هر صفحه،بهش گفتم این اسم کیه ؟ گفت دوست داری کی باشه ؟ بعد دیگه بهم پیشنهاد داد 😁 دوم دبیرستان بودم اما نه سال بعدش عقد کردیم

هم یکی از فامیلای دورمون بود هم دایی دوستم

۳سال قبل تو گروه لاین یه جا بودیم باهم دعوامون شد شدید

من ازون روز ازش بدم اومد. خیلی پرو بود. بعد چند ماه توواینستا فالوم کرد بعدش تووفیس بوک . یه روز از مسنجر اومد پیام داد که خوبین و....یکم حرف زدیم باهم و دو سه بارم تلفنی صحبت کردیم . بعد عید نوروز دوسال پیش اومد ایران خونه خواهرش مهمونی داشتن دعوت بودیم اونجام دیدم اونم دید بعد دیدم چند روز بعدش اومدن خواستگاری و عقد و....نوروز پارسال هم عروسی😂

الان هروقت به روش میارم که دعوا کردیم و چقد پرو بودی میگه اه دیگه یادم نیار اون روزارو😂😂

تو قشنگ ترین دلیل واسه تند زدن قلب منی♡
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز