سلام. من مدتی بدون عضویت تاپیک ها رو میخوندم اما همین الان عضو شدم تا یکم حرف بزنم سبک شم.. 14 تیر عروسی کردم. شوهرم رو دوست دارم هرچند که یه سری از خواسته هامون با هم متفاوته.. اما مسئله ای که آزارم میده اینه که به هیچی دلبستگی ندارم. واسه هیچی ذوق نمیکنم. قبلش فکر میکردم خونه و وسایلم رو دوست خواهم داشت. اما الان می بینم کلیت فضای خونه برام دوست داشتنی نیست. بیشتر زمانی که توی خونه م می خوابم. حوصله ش رو نداشتم که توی این مدت یکم دور و برم رو خلوت کنم و وسایل غیرضروری که چیده شدن رو جمع کنم. باورتون نمیشه حتی دقیقا نمیدونم چی دارم چی ندارم.. ناراحتم .. تمام احساسی که الان دارم همینه.. ناراحتی و بی حوصلگی :(
احتمالا افسردگي داري . هر چه زودتر برو يه مشاور خوب وگرنه اگر همين طور پيش بري شوهرت هم دلسرد ميشه و زندگيت خراب ميشه . حيفه كه از اين دوران خوب لذت نبريد.
به نظر مت طبیعی چون خودمم این جوری بودم ... اما چون تجربش کردم به تو هم الان میگم چی کار کن .... ببی ...
همسرم تابستون ها خونه ست و هفته ای یک روز میره سر کار. خودم فکر میکنم اگه مدت بیشتر توی خونه تنها بودم حسم بهتر میشد. من صبح تا عصر نیستم و وقتی برمیگردم دلم میخواد خونه نباشه و مثلا بعد یکی دو ساعت بیاد. نمیدونم شاید دارم پرت و پلا میگم :/
نارضایتی هایی دارم اما اینجور نیست که ازش راضی نباشم. اون زبون بازی و خوش سخنی که هر زنی دلش میخواد ...
دقیقا مثل شوهر من اصلا دلبری و محبت کردن بلد نیست.ولی من بهش عادت کردم دیگه. از همین الان برو پیش یه مشاور این بهترین راهه بخدا. من هر روز شوهرمو التماس میکنم بریم مشاوره ولی راضی نمیشه منم تنهایی نمیذاره از خونه بیرون برم.باور کن مشاور بهترین گزینه است برات.
همسرم تابستون ها خونه ست و هفته ای یک روز میره سر کار. خودم فکر میکنم اگه مدت بیشتر توی خونه تنها بو ...
اره ادم خودش تنها باشه راحت تره ... منم شوهرم ظهر ها میاد برای نهار دو سه ساعتی خونس دوباره میره تا ۱۰شب بعدازظهرها خیلی ازادم برای هر جا رفتن و کارام کردن و اینا شما هم حق داری عزیزم ... اما خوب موقت دوباره یکی دو ماه دیکه میره سرکار
زندگی با مادرشوهر تو یک ساختمان واقعا خر است 😪😪😪 اونایی که نامزد یا مجرد هستید خواهرانه میگم قبول نکنین این موضوع رو ... سوالی چیزی بود در خدمتم 🌷🌺
دلخوری از همسر ؟ چرا خب .. یه دلخوری هایی ازش دارم اما این حس و حالم زیاد به اون مربوط نمیشه. بیشتر درونیه. حس میکنم جایی قرار گرفتم که مال من نیست. اون حسی که باید داشته باشم که خونه خودمه و مستقلم و آزادم و شوهر دارم و .. ندارم
دقیقا مثل شوهر من اصلا دلبری و محبت کردن بلد نیست.ولی من بهش عادت کردم دیگه. از همین الان برو پیش یه ...
من قبل ازدواج هم چند جلسه ای رفتم. خوب هم بود. جالبه که شوهر هم از هر جهت آزادم میذاره. یعنی اگه الان بهش بگم بعد از کار میرم بیرون و آخر شب برمیگردم فقط میگه مواظب خودت باش. حتی ممکنه نپرسه کجا میری.