دقیقاااا
من اندازه همه عمر خودم اونو بردم دکتر
سختی ها کشیدم که تو دوره ۲۵ ساله قبل مادری نکشیدم... دلهره هااا داشتم که از صد تا نبودن بچه ترسناک تر بود... بچه ای رو شیر بدی که بترسی هرررر لحظه جلو چشمت پر پر بشه
هی رنگ ناخنش را چک کنی، نکنه اکسیژنش کم باشه
بعد دوستام میگفتن خوش به حالت. بچه داری. ما شوهر نکردیم
ای خداااا
خدایا هر چی درد میدی، طاقتم بده
از نازایی گرفته تا درد جسمی
خدا هیچ مادری را گرفتار درد بچه نکنه... چه درد نیومدن بچه، چه درد سلامت و زندگی بچه اش