سلام یه هفته ای پدرمادرم اومدن شهرستان
چهارروز نگذشته مادرشوهرم هم اومدخونه اون یکی برادرشوهرم
خوامان بده عرق ایناخوش بشه .نمیشه ماشهرستانی ها تابستون نداشته باشیم یعنی دلمون خوشه تعطیلاته خلاصه اومده میخواد چکاپ بره یعنی خدامیدونه فقط تاکی هستش دکتر زانو ریه کلیه جراح هرکدوم چقدویزیت ودارو که گاهی زیاد دست یه جیب نمیکنه وانتظارداره خومگه ما این اخرماهی چقدپول داریم .یادم نمیاد ایقدچکاپ رفته باشم . ازهمه سنگین تر کارش که تموم شد بادیکی ببره برسونش زن مستقلی نیست که خودش بره وبیاد حتی باقطار
بدبختانه
منم باردار حوصله هیچی ندارم حتی گاهی مادرم پدرم که خودشون خرج میکنند کارخونه میکنند کمک دستم هستن حالا حساب کن اگه اونا رفتن میخوادبیاد بمونه همش میناله بادیکی باشه مثل پروانه دوروبرش په لامصب خواهرشوهرای بی فکر تابستونم دست ازسرمابردارید اونموقع خودشون راحت وقتی مادرشون رفت خونش میان براخودشون میگردند .انگار نه انگار
دوست دارم بزنم به بیخیالی وفکرشونکنم تاروزابگذره نمیتونم چکارکنم موفق بشم
بدبختی بامنم خیلی راحتتره اون جاریه .....