امروز رفته بودم بازار یکم میوه اینا بخرم من عاشق ترشیم تو تابستونم همیشه دارم . بعد دیدم یه مغازه گل کلم داره خیلی عالی رفتم بگیرم نگو زیر میزش پر گربه است منم شدیدا از گربه میترسم
بعد من متوجه نبودم یهو دیدم یه چیز نرم دار خودشو به پام میماله ینی تا گربه رو دیدم یه جیغ بنفش کشیدم هر چی ادم دوربرم بود برگشت داشتم سکته میکردم
خب
خب
واااااییییی منم فوبیای گربه دارم دست خودمم نیست متنفرم ازشون
دم گربه رو میگرفتی میکوبوندی توسر مغاره داره
بعد دیگه همه برگشتن رفتن پی خریدشون همشونم میگفتن بابا گربه جیغ زدن نداره
بقیش
اخی..گربه کاری نداره که
دورست روبریو جایی که میخواستم کلم بخرم یه اقاهه سبزی میفروخت داشت به همکارش میگفت اینا تو خونه رو شوهراشون حکومت میکنن اینجا از یه گربه میترسن
من از همه حیوونا میترسم .همه شون . حتی پشه میاد میترسم بکشمش تکون میدم خودمو که بپره 😄
دیگه منم که اعصابم خورد برگشتم هر چی از دهنم دراومد بهش گفتم . شوهرمم عین سیب زمینی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
