اصلا شوهرتو تنها نذار پیششون اینقد پرش میکنن و شاد میشن که حد نداره من یکبار با شوهرم دعوا کردم که مادرش فهمید ک شوهرم و پر کرد بر علیه من و من و صدا کرد گفت تصمیمت چیه میخوای طلاق بگیری من موندم که چی میگه این
خانومایی که پستای قبله منوخوندن توروبه حق علی توربه خدا دعاکنید یه فرجی بشه من به زودی زود ازاین کوچه که جدید اومدیم ودقبقا ه بار نزدیکو نزدیکترش میشم برم بیرون برم نزدیک خانوادم توروخدا توروخدای محمد توروبه هرکی میپرستید دعاکنید من ازاین کوچه برم تواین کوچه مادرشوهرپدرسوهرداییای شوهر برادرای شوهر همشون اتفاقی خونه گرفتن توروخدا دعا کنید منوهمسرو بچم ازاین منطقه ازاین شهربریم التماستون میکنم بخاطر بچه توشکمم التماس میکنم پسراولیموکه گند زده سد تو شخصبت وتربیت وارامشش دیگه این دومی که طفلک ناخواسته بود گناه داره توروخدا دعاکنید بریم ازاینجا من خاگ پاهمتونم حاملم دیابت شدم از استرس
بچه ها يه سوال. ايا ماماناتون مادر شوهر شدن؟؟ با عروساتون خوبن؟؟
ميخوام بگم تو اين تاپيكا همه مادر شوهرا بدن از اون ورم همه زن داداشا بدن.
من خودم عروس خاله ام و خيليي ضربه روحى خوردم ازشون. ولى هنوز عروس نداريم. داداشم بچه است
استارتر تاپیکتو نترکون بزار باشه من اینجا چنتا ازکاراشو گفتم حداقل بمونه بلاخره یکی پیدامیشه بشناسع منو بفهمن این زن چقد خبیسه به جز منو عروساش والبته زنه قبلی شوهرم که طلاق گرفت واینا به من نگفتن گذسته شوهرمو هیچکس نمیدونه این زن چقدر وقیحه چون خیلی توفامیلاشه والکی حفظ ظاهر میکنه البته عروسا ی دیگش که بعدمن اومدن پسراشون پشتیبانشونن بااونا کاری نداره ولی درکل ماهیتش دوست دارم معلوم بشه کاش مشخصاتشو میشد بگم
من که جوان بدودم یه خط خودم اختراع کرده بودم وتمام حرفهای مادرشوهرم میزد وعذابم میداد مثل دفتر خاطرات توش مینوشتم بخاطر اینکه خواهر شوهرام نفهمن که چی نوشتم امروز که 30واندی میگذره اونا رو مرور میکنم ولی یه چیزی بگم به اون روزا حسرت میخورم به خودم میگم چه حرصهایی خوروم کاشکی بیخیال بودم اون روزا غم بزرگ من این چیزا بود ولی خبر نداشتم سرنوشت چه بازیهایی با من میکنه چه مصیبت ها رفتن عزیزام از دستم .......سعی کنید این چیزا رو پیرهن عثمان نکنیدغمهایی تو زندگی هست سراغ آدم میاد که بعدها به این چیزها میگید چه روزهای خوش
بدی خوبی ادما به سمت نیست یعنی چون مادرشوهره پس بده نه اینطورنی من ادم سراغ داشتم برامادرشوهرش زار میزد بس که خوب بود وزباد دله خوشی ازمادرش نداشت به این چیزا نیست عروس بدو بیرحمو پرتوقع وحساس وزود رنجم وجود داره همروبه جونه هم میندازه
منم عروس خالم هستم خیلی کشیدم از دستش مادر منم هنوز عروس نداره داداشم کوچیکه ولی همیشه به مامانم میگم عروس دار که شدی از من که دخترتم باهاش مهربون تر باش بذار جای نفرینش دعات پشت سرت باشه خودمم اگه یروزی خواهر شوهر شدم دوست دارم باهاش رفیق باشم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
