تراخدا اینقدر از مادر شوهر ها بد ننویسید خجالت میکشم که مادر شوهرم بخدا من از بس عروسم ودوست دارم بهش احترام میزارم قربون صدقه اش میرم میبوسمش اینقدر خاک کف پاش هستم که حد نداره تمام این رفتارهارو که برای عروسم انجام میدم برای دامادم هم انجام میدم وافتخار میکنم که جلوشون حتی تعظیم هم بکنم البته ناگفته نمونه اونا هم متقابلا احترام میزارن
مادر شوهر خواهر من خیلی مغرور بود وبسیار منم منم میکرد با عروسهاش زیاد خوب نبود به جز اونی که فامیلش بود وقتی عروس آخری رو آوردن که باب میل اون خدا بیامرز نبود خواهرم میگه شگفت زده شدم از حرکاتش کارهای خونه مادر شوهرم رو انجام میداد براش غذا میداد چون سکته کرده بود یه ورش لمس بود ولی اصلاً براش تره خورد نمیکرد از لحاظ حجاب به میل خودش میپوشید حتی اسم بچه شو خودش گذاشت در صورتی که مال بقیه رو مادرشوهره انتخاب میکرد اصلاً فکر اینم نمیکرد که باید به مادرشوهرشم تعارف کن شما چه نظری دارین از مهمونیهاش هر چی بگی خودرای بود وسرور ولی هیچ وقت بی احترامی نمیکرد مادرشوهرشم وقتی اینو میدید دائماً دندون قروچه میکرد تو دهنش فحش میداد ولی این عین خیالش نبود خیلی دختر باحالیه هیچ کس روش تاثیر نمیزاره اعتماد به نفسش عالی کارهاش باعث شده بود که چشم مادرشوهر اندازه نعلبکی بشه خدا بیامرز ۳ ساله فوت شده
بخدا دماغ جاریم بی ریخته مال من عالیم نباشه نرماله اونوقت به من میگه دماغت درازه سر همه چی اینجوریه از جاریم تعریف میکنه از منم ایراد میگیره در حالی که من خیلی از جاریم سر ترم خیلیا تو روی خود مادرشوهرم گفتن ولی نمیدونم.واقعا چه مرگشه با من اینجوری میکنه
اون دوستی که گفت چرا دلم نیمد چنتا شو نگم ولی اگر تاپیک ترکید من شرمندم حالا بگم؟؟
یه مثال ساده شما که مادرشوهر خوبی تو یه جمعی بشینی یه چیزی تارف کنن ولی به شما تارف نکن بی احترامی به حساب نمیاد هیچ کس گرسنه نیست و معطل یه لقمه نمونده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
