رابطتون دوران عقد چجوری بود با خانوداه همسر

به دوست تون بگین هررچی نیاز داره ازهمسرش تقاضا کنع.

چون فردا میشه مثل من 

تو عقد کم توقع بودم گفتم زودبریم سرخونه زندگی وخونه دارشیم

اما رفتیم خونه خودمون همسرم ازمن میزد که خانواده ش یک هفته یک ماه نگه داره مهمون مون باشن راهشون دور بود

تو اون مدتم تموم تفریحات شهر باهاشون میگشت 

صرفه جویی هاش برای من 

خوشی هاش برای خانواده ش

درحدی شده بود میگفتم یه پارک بریم میگف خانواده بیان بعد

زن خرج نکنه مرد جای دیگه خرج میکنه قناااعت چیه دیگه 

هرکی دیدم قناعت کرد بدبخت شد 

اونکه خرج کرد شوهرش هم عاشقشه هم لهترین خونه و ماشین

دقیقا

من و شوهرم همش با هم بودیم ، یا خونه مامان بابای من بودیم یا مامان بابای شوهرم ولی باهاشون هیچ جا نمی‌رفتیم همه جا دوتایی می‌رفتیم ... آدم دوست داره دوتایی بره بیرون خرید تفریح و .... میخواد شریک زندگیش رو بشناسه با اخلاقیات هم خو بگیرن مگه میشه همش با خانواده بری بیرون 

میگم که سه سال ازعروسی مون میگذره 

واسه من خرج نمیکرد 

میرفت برای خانواده ش یکجا ۱۰میلیون خرید میکرد 

تا بیان خونه مون بهشون خوش بگذره

اصلا هم درست نشد

با اینکه کلی قسط وقرض داشت

۶سال زندگی ازدواج کردیم حتی یک عیدنوروز نگفت بریم برات لباس بخرم

ولی کافی بود خانواده ش بیان 

این اواخر گفت بریم سفرکربلا دیدم زنگ زد برادرشوهرم ومادرشوهرمم بیان

ما عروسی مناسبی نداشتیم گفتم این سفر به جای عروسی مون

اما همینم گفت خانواده م باشن

دوتایی نرفتیم

ندارم ندارمش فقط واسه من

چی بگم والا

الانم به خاطر وابستگی زیادش به خانواده ش درحال جدایی هستیم