بچه همکار شوهرم 25سالشه ونامزدش چهارده سالشه متاسفانه شیطونی کردن و نامزدش باردار شده دختر بیچاره چون سنش کمه خیلی حالش بده، الان اومده داره خواهش میکنه که من وشوهرم به خانواده هاشون اطلاع بدیم خانوادشون هم فوق العاده مذهبی وحساس هستن به نظرتون چیکار کنم؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
آره خبر دادیم من وشوهرم با دوستش رفتیم خونه دختره من سر حرف باز کردم به مامانش گفتم خیلی شوکه شده بود بعد یهویی زد زیر گریه گفت یعنی بهاره واسه همین حالش بد بود به من نمیگفت گفتم اره طفلی میترسه گناه داره دیگه پیش اومده خلاصه خیلی گریه کرد میگفت کاریه که شده ولی درس و مدرسش چی میشه وسط مدرسش بچه به دنیا میاد ،بعد بهاره رو بوسید گفت اشکال نداره مامان چیزی نیست ما حمایتت میکنیم ولی قبول کن اشتباه کردی بهاره هم عذرخواهی کرد اصلا فکر نمیکردم اینقدر خوب برخورد کنن باباش هم بنده خدا فقط سکوت کرد
مامانش گفت من همین یه دونه دختر دارم باید براش مراسم بگیرن بعد به پسره هم گفت قرار ما چیز دیگه ایی بود از شما یه انتظار دیگه ایی داشتم بهش گفت شما قول داده بودین تا هجده سالگی زندگیتون رو شروع نکنین گفت من اگه دارم کوتاه میام واسه اینه که دخترم عذاب نکشه ولی دامادی رو خوب بجا نیاوردی آرمین هم داشت از خجالت میمرد
اونجا دیگه حضوری نرفتیم زنگ زدم به مامان آرمین آروم بهش گفتم بیچاره همش میگفت جواب خانواده بهاره رو چی بدم خدا مرگم بده خاک تو سر آرمین خخخخ منم گفتم اونا مشکلی نیست ما باهاشون حرف زدیم دیگه یه کم اروم شد قرار شد سریع مراسم بگیرن براشون برن سر زندگیشون