2777
2789
عنوان

از چند سالگی مستقل شدین و چطوری؟

| مشاهده متن کامل بحث + 17388 بازدید | 89 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

جدی ؟ من مامایی ام شما چی؟ بله درسته حقوق کم میدن ولی برای شروع خوبه.

منم عزيزم خوشبختم

الان ديگه نميرم ترمي ٥٠ تومن ميدادن يادش بخير🤣

با ريتم بخونيد...خسته تر از خسته اااام،شيشه بشكسته ااام،حالا كه از ما گذشت،اومدن يارو باش،كار خدا رو ببين،عاقبت ما رو باش🤭😑😍
عه شما هم مامایی خوندین؟ الان شاغلین تو بیمارستان؟

آره عزيزم

نه فعلا تو خونه ام بيمارستان دوس ندارم

پزشك خانواده ميخوام برم ك پارتي ميخاد و سخته

با ريتم بخونيد...خسته تر از خسته اااام،شيشه بشكسته ااام،حالا كه از ما گذشت،اومدن يارو باش،كار خدا رو ببين،عاقبت ما رو باش🤭😑😍

شما چي بيمارستاني؟

حقوقش خوبه بيمارستان

پدر پوستو درمياره فقط

با ريتم بخونيد...خسته تر از خسته اااام،شيشه بشكسته ااام،حالا كه از ما گذشت،اومدن يارو باش،كار خدا رو ببين،عاقبت ما رو باش🤭😑😍
از ۲۰ سالگی رفتم سر کار. همون ۲۰ سالکی هم ازدواج کردم

شما ماما هستید فکر کنم .چقدر خوشحالم انقدر همکار تو سایت زیاد دارم😍

البته من هنوز دانشجو ام. از ترم چند رفتین سر کار؟؟

شما ماما هستید فکر کنم .چقدر خوشحالم انقدر همکار تو سایت زیاد دارم😍 البته من هنوز دانشجو ام. از تر ...


آره عزیزم.من از ترم ۴ رفتم سرکار دانشجویی خوب بود ولی خیلی باید تحمل داشته باشی

زندگی من از آنجایی دگرگون شد که تو گفتی *دوستت دارم را بامن بسیار بگو*
من عاشق کار کردن بودم...حتی پدرم خیلی باهام مخالف بود با اونکه از لحاظ مالی مشکلی نداشتیم دلم میخواس ...

سلام...میدونم تاپیک قدیمی هس ولی یه سوال شما چطور پدرتون رو راضی کردین که کار کنیین؟ چون منم میخوان

سلام دوستان خیلی دارم تلاش که مستقل بشم امشب دلم خیلی شکست مامانمم جلوی دوستاش منو مسخره کرد بهشون گفت که قیافه من زشته چون خیلی لاغرم و خیلی چیزای دیگه لیوان قهوه رو ازم گرفت و چپه کرد در صورتی که پول همون قهوه رو هم خودش نداده بود بچه ها این قدر ازش بدم میاد که نمیخام ریختشو ببینم سال‌های ساله دارم توسط این شخص تحقیر میشم چند سالم زندان بوده تازه آزاد شده زبونشم خیلی برام درازه من سه سالو نیم تو خونش خرج خودمو خودم میدادم میرفتم سرکار الان با بیست و چهار سال سنم باید برای همه چیز به این شغال جواب پس بدم سه سالو نیم زندان بوده من تو خونش تنها زندگی کردم الان برگشته برای من تصمیم گیری میکنه فقطم دوس داره من ازدواج کنم که آبروش حفظ باشه فقط خواستم دردو دل کنم چون در حال حاضر هیچ دوستی ندارم این سایت برام مثل یک دوست واقعیه خداروشکر که همچین سایتی هست راستش با نوشتن یه کم دلم آروم میشه نمیدونم چیکار کنم که خودمو از این بشر جدا کنم تو همه چی فضولی میکنه دوربریاشم از من خیلی جلوش بد گفتن موقعی که آزاد شد نسبت به من سوئ ظن داره دعوا هم زیاد داشتیم جدیدا دید از پس من بر نمیاد قبلا منو کتک میزد ولی الان چون سنمم رفته بالا از پسم بر نمیاد تو همه چی فضولی میکنه درسته من بخام برم بیرون یا جایی میتونم برم اما از این جواب پس دادنه خسته شدم صبرم سر اومده بچه ها نمیتونم تحملش کنم خیلی سخته بار ها و بارها آبروی منو جلوی فامیلاش و دوستاش برده الانم هر روز تو خونه غر غر میکنه رو مخ منه چند سالم تنها زندگی کردم نمیتونم تحملش کنم همشم مهمون دعوت میکنه من باید برم تو اتاقم چون مؤذب میشم تو پزیرایی باشم دلم میخاد فقط مستقل بشم 

سلام دوستان خیلی دارم تلاش که مستقل بشم امشب دلم خیلی شکست مامانمم جلوی دوستاش منو مسخره کرد بهشون گ ...

سلام دوست من؛ دو تا سوال برام پیش اومد؛ 

•بابات کجاست؟ چرا نمیری پیش اون؟ 

•چندسالته؟ و تو این چند سال که مادرت نبود اطرافیان بهت کمک می‌کردن؟  

خوندم تا آخر کامنتت رو و عمیقا متاسف شدم برا این وضعیت پیش اومده، با توصیفاتی که از مادر محترمت ارائه کردی من این برداشت رو کردم که حرف زدن با این شخص بی‌فایده و بیهودس و بهتره با یک مشاور درمرد وضعیتت صحبت کنی.ولی من اگه جات بودم درمورد احساس الانم بهشون میگفتم و همه چیزایی که ازارم میداد رو شرح میدادم تا شاید رفتارشون رو تغییر بدن. 

 از بین حرفات متوجه شدم که استقلال مالی داری و میتونی از پس خودت بر بیای، این فوق العادس و دمت گرم! این استقلال مالی راه رو برای رفتن از اون خونه برات باز می‌کنه، اما خب فک نمیکنم با توجه به وضعیت گرونی بتونی خونه اجاره کنی، تنها کاری که به ذهنم می‌رسه اینه که، کمتر تو اون خونه و کنار مامانت باش؛ چون باور کن سلامت روانت مهم تر هرچیزی هست! 

می‌تونی صبح که از سر کار برگشتی بری خونه ناهارت رو بخوری یکم که استراحت کردی و حس کردی که قراره مهمون بیاد از خونه بزنی بیرون.. تو اجتماع باشی تا حال روحیت عوض بشه، دوست پیدا کن و کارای مورد علاقت رو انجام بده، کلاس برو و شب برای خواب برگرد خونه.(وقتی ببینن میری کلاس بهت گیر نمیدن چرا بیرون میری) لطفا لجبازی و بی احترامی نکن چون هرچی هم باشه مادره و شاید قصد جبران داره و میخواد با نگران نشون دادن بروز بده..، اما خب اجازه نده قربانی ماجرا باشی! جسور باش، کم اهمیت بده و زیاد باهاشون وقت نگذرون ولی وقتی خونه ای با احترام صحبت و رفتار کن. امیدوارم بتونی زندگی خوبی رو برا خودت رقم بزنی و در اخر اینکه تلاش کن پول بیشتری جمع کنی و جدا بشی.🙂🙂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ام ار ای

jspwnwjsbj | 29 ثانیه پیش

چاق شدن

margoliyam | 44 ثانیه پیش
2791
2779
2792