بچه ها ما یه فامیل داریم که پسر دست گلش رو جا گذاشت و مجدد ازدواج کرد و زن دوم یه مرد شد و از ته روستا رفت تهران. منم بدون داشتن بچه تو ازدواج مجددم زن یه پسر مجرد شدم و به خیال خودم من کار خوبی کردم و رو خاطرات کسی نرفتم. اما الان میبینم که اون زن شوهرش زن اولش رو بیرون کرد و طلاق داد،اینم نشست رو زندگی حی وحاضر،خونه،تفریح،گردش،کسیکه دکترم نرفته بود تا حالا.اون وقت من تو زندگیم خیییلی مشکل دارم.... هستین بقیشو بگم؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خونواده شوهرم اذیت میکنن.شوهرم بیکار شد و من هییییچ پیشرفتی تو زندگیم نکردم. واقعا خستم. اون حتی شوهرش پدرمادرم نداره که بخوان اذیتش کنن. درحالیکه من هم سنم خیلی از اون کمتره هم خوشکلی. الان مقایسه ی خودم با اون داره دیوونم میکنه. چکار کنم؟ خیلی سعی کردم بهش فکر نکنم ولی هروقت یادم میاد بهم میریزم. کارم به افسردگی کشیده.با خودم میگم خدایا فرق من با اون چی بوده که اون با وجود خراب کردن زندگی یکی دیگه و بدبخت کردن یه بچه انقدر خوشبخت و من.... جایی قرار گرفتم که نه راه پس دارم نه پیش. ما مستاجر،بی پول،اونا..