ازکودکی تابه الان هربارگفتم میخوام کلاس فلان برم میگفتن نه به چه دردمیخوره میخای چکارکنی تونمیتونی انجامش بدی این از کودکی ودبیرستان ک نوجوان بودم خیلی بدتربود گوشی نداشتم و دوس داشتم تابستون برم کاراته یابکس یاهرورزشی ک خودمو خالی کنم ولی نمیزاشتن برن تابستون همش گریه و حسرت به هم سنام بود هیچ دوستیم نداشتم خاهرم ندارم کلا تنها کل تابستون خونه این ازنوجوانیم حالا ک یه دختر جوان هم هستم بازم نمیزارن چیزی رودنبال کنم میگن فقط درس یعنی نمیخان غیرادانشگاـدبگ جایی برم با کسی ارتباط داشته باشم حتی اگ بنفعم باشه ...همیشه میگم فلان چیزو دوس دارم میگن نمیتونی از پسش برنمیای هزار حرف ناامیدکننده من ب خودم اعتمادب نفس دارم ولی این حرفا کلا منو از صدمیاره روده شمام اینجورین؟
منممثل تو بودم و الانمهستم .البته من پدرم کاری نداشت و مادرمنمیذاره . فکر کن دانشگاه سراسری قبول شدم ولی اجازه ندادن برم کلاس که سهله . بعد الان ک دوستامو میبینم واقعاً بغضم میگیره .
کی فکرشو میکرد یه روزی حرفامونو به آدمایی بزنیم که هیچ وقت ندیدیمشون...