از وقتی برگشتم دوباره خیلی اذیت میکنه بیشتر مشکوک شده به مادرش سپرده هر وقت از خونه میرم بیرون بهش خبر بده. دیشب خونه داییش مهمونی بود و ما هم دعوت بودیم، یکی از فامیلاشون یه پسر جوون حدود 26 ساله که هنوزم مجرده شغلش خوبه هر موقع بهم میرسیم کلی صحبت میکنه و دیشب گفت یه کار توی شرکتشون هست و اگه مایل باشم برم فرم پر کنم اونم پارتی باشه قبولم کنن.. بعد از شام اومده بود کنار من نشسته بود و فقط از همین حرفا میزد که حیفه بیکار تو خونه باشی و ازین حرفا.. وقتی برگشتیم خونه دیگه شروع کرد که چی باهم میگفتید بلبل زبون شده بودی، اول گوشیمو گرفت چک کرد کیفمو دید منم فقط گریه میکردم بعدم دادو بیداد که ازت متنفرم و میدونم کرم از خودته، گیر داده بود به رنگ لباسم چون روشن بوده تو چشم بودم کمد لباسامو ریخت بهم ،،کلی بد و بیراه به خود و خانوادم گفت صبح هم که خواست بره درو قفل کرد کلیدارو هم برد حس بردگی و پوچی دارم تو خونش .چند وقت پیش بهش پیشنهاد مشاور دادم ولی بازم قاطی کرد و نیومد از روزی هم که برگشتم رابطشو با خانوادم قطع کرده نمونه یه ادم عوضی شده که هر روزم بیشتر ازش متنفر میشم بعضی وقتا دلم میخاد یا خودمو بکشم یا اونو😔😔😔
دو تا پسر داشتم گفتم یک دختر هم داشته باشم. اما علیرغم تلاشها و هزینه های فراوان سومی هم پسر شد. سه تا گل پسر دارم شکر خدا. عاشقشونم عاشققققق. ولی هنوزم دلم دختر میخاد. دل شوهرم هم دختر میخاد. بخاطر مشکلی که دارم، دیگه نمیتونم بچه دار بشم. رفتم بهزیستی رفتم کمیته امداد شاید بتونم دختر یتیمی پیدا کنم و مادرش بشم ولی قسمتم نشد. کارم شده گریه و دعا. ترو خدا هرجای ایران اگر دختر بچه یتیمی میشناسین که میتونه دخترم بشه بهم معرفی کنید. بخاطرش هرکاری میکنم.
شوهرت خوشش نمیاد اون اقا پیشنهاد کار میده. تا حدودی حق با شوهرته به اون چه مربوطه که بری سرکار بهتره. حق نداره فضولی کنه. مگه مدیر مسیول تونه. توی زندکی با شوهرت مشورت لازمه نه اینکه اون اقا فضولی کنه وغصه خور بشه برات. شوهرتم ناراحت شده دیگه. مردا حسودن . حالا چون کار پیدا کرده بخودش اجازه داده سرک بکشه توی زندگی تون. پس ببین بعدش چطوری میشه.
خب مگه بده گناه نکرده بود بدبخت حتی گفت اگه قبول کردین زنگ بزنین خونه خبرشو به مادرم بدین قصد ...
ببین عزیزم هر مردی ی حساسیتایی داره بهتر بگم هر انسانی!!!شما ک میدونی همسرت روت حساسه چرا دست میذاری رو نقطه ضعفش و بدتر حساسش میکنی و زندگیو برای خودت تلخ...درستش اینه ک هرچیزی ک میدونی بدش میادو انجام ندی تو مهمونیا اون لباسی ک میخوادو بپوشی کنار خودش بشینی...بخدا بعد ی مدت حساسیتش کم میشه و بزخیال میشه ولی وقتی تکرار کنی یا باهاش بجنگی فک میکنه پس خبریه و بدتر و گیرتر از قبل میشه...اینو ازروی تحربه بهت گفتم
اخه ما که شوهر داریم یعنی اصلا نباید با هیچ کسی حرف بزنیم رابطشو با خیلیا قطع کرده منم که با خانوادش ...
وقتی شوهرمون بدش میادنباید صحبت کنیم.من نمیدونم چه معنی داره که ی اشنایخانوادگی بیادبه توو درباره کار باهات حرف بزنه وشما بشینی ور دلش به حرفاش گوش کنی....قبول کن.کارت اشتباه.و