سپاسگزارم..
بچه اولم را که اصلا لذتی نبردم..
مامای خصوصی داشتم...هی با ذوق میگفت نگاش کن...بچه ته هاااااا
من با بی حوصلگی میگفتم باشه...باشه...برو
از بس دیگه جون توی بدنم نبود..
کلی با التماس دوربین داده بودم دست ماما که عکس بگیره ( چون ممنونعه)
بلد نبود باهاش کار کنه: از من پرسید چجوریه ؟
اصلا مغزم کار نمیکرد...انگار بار اول بود دورببینم را میدیم....هیچی عکس نگرفت