خواهرم ۲۴ سالشه همیشه دلش ازدواج میخواست با ی پسرش اشنا شد که هم کلاسم بود خیلی زود رفت تا عقد روز عقد اولین رفتار زشت دومادمون رو دیدیم سر مادرم و من داد زد و ی حالتی که میخواست مادرمو بزنه دعوا کرد چرا زود تر اماده نشدین بریم سر سفره . از همون رفتار دلم شور میزد که این مشکل داره و بعدا دست رومون بلند میکنه . روز عقد خواهرم نذاشت کسی از فامیل دعوت کنیم چون پدرم فلج شده نمیتونست بیاد برا همین دل نداشت کسی از فامیل بگه . فکر میکنم با همچنین شوهر پرویی با خودش فکر کرده ما صاحب نداریم . تو عقد خواهرمو باردار کرد و از بس با خواهرم دعوا کرد افتاد رو خونریزی سقط کرد و کوتاژ بردنش کرد . حالا تقصیر خواهرمم نبود اون یعنی نمی دونست بخاطر میل جنسیش نباید اسپرمشو بریزه . چون خواهرم بارها التماسش کرد که نمیخواد تا عروسی رابطه داشته باشه بزور افتاده بود روش 😔 بیچاره دو قولو باردار شد بعد هم از بس اذیتش کرد سقط شدن امروز جلو من خواهرمو کتک زد سر یه شوخی ساده که بین خودشون دوتا بوده من تو بالکن داشتم حرف میزدم دیدم تا صدا کتک زدن میاد مثل اینکه وقتی تنها بودن خواهرم شوخی کرده شلوارشو کشیده پایین اونم برداشته با مشت همینجور میزده تو سرش درسته خواهرم بچگی کرد ولی همین امروز سونو رفته بود فهمید دو سانت از جنین هنوز تو شکمشه و دوباره باید کورتاژ شه برا همین خواست خودشو خالی کنه حالا اون ی تذکر نمیتونست بده باید کتکش میزد؟ بخام رفتار های زشت دیگه دومادمون رو بگم طولانی میشه خواستم نظرتونو بخام طلاق بگیره همین اول بهتره ؟
یکی از آشناهای ما توی محضر یه رفتار زشت از نامزدش دید به هم زد و حلو دوست و آشنا برگشت خونه چند روز پیش با یکی دیگه عروسیش بود به حدی خوشبخت شد که خدا میدونه