دوستم مبگه رفتیم خونه اقوام شوهرم شهرستان خیلی موندیم دیدیم خوش گذشت بعد یه ماه دوباره رفتیم خیلی موندبم و این کارو چند بار تکرار کردن
بعد میگه این اقواممون یه بار زنگ زدن خواستن بیان خونمون هم من تنبلم هم شوهرم خسیسه بشون گفتیم امادگی پذیرش مهمون نداریم اونا هم گفتن غلط کردین امادگی ندارین فقط بلدین بیاین خونه ما یالا درو باز کنید ما پشت دریم
میگه یه ماه موندن خونمون
ماهم دستمون رو داغ کردیم خونه کسی نریم دبگه
تو هم یه بار برو خونشون زیااااد بمون و زیاد خرج کنن اگه هم چیزی گفتن بگو شماهم اومدین عمرا اگه دوباره بیان