2777
2789
عنوان

بابام میگف تو خونه ارامش نذاشتین برام

| مشاهده متن کامل بحث + 280 بازدید | 30 پست
مادرت یه خرابییییی بیش نیست کی گفته همه مادرا مقدسن حتی اگه زدنت بزنش هر کی زدن بزن تا هم

بخدا از نفریناش میترسم

وگرنه سه چهار بار زیر کتکاش به حد مرگ رسیدم

یبارم تو خواب داشت خفم میکرد


دست خودش نیست این کاراشا

مشکل اعصاب داره

ارجاع دادن روزبه


از وقتی اینجوری خطرناک شد خواستم از خودم دفاع کنم

زنگ زده کل فامیلامون که کلییی باهاشون رودروایسی دارم گفته فلانی همش منو میزنه من هر تصمیمی میخوام بگیرم نمیذاره زور میگه بهم

خالم زنگ زد هم به من هم به بابام طفلی فحش داد😭

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دوستانه میگم عزیزم بیشتر از این که الان به فکر خودت باشی به فکر حلالیت از بابات باش چون خودم مادرم چقد بده که پولت و جوونیت و برای بچه ای هزینه کنی که تو خونه مث دشمن باهات رفتار میکنه زیاد برو مزارش زیاد خیرات کن براش زیااااد قرآن بخون به خصوص سوره ملک

من خواهرم رفتارش سمیهکاملا درکت می کنمهر وقت اراده کنه کل خانواده رو بهم می ریزه

همه هم حرف اونو قبول دارن

مخصوصا وقتی ادای گریه یا مریضی درمیاره

یجوری هق هق میکرد قسم دروغ میخورد بهم تهمت میزد

قلبم شکست


پدرتون جاشون ان شاءالله بهشت باشه و در ارامش الهی باشن صحبت کن عزیزم با مادرت خیلی از مشکلات سوتفاه ...

گفتم

بارها

هر بار فهمید چیزی اذینم میکنه دفعه بعد همون نقطه رو فشارش داد


بیماری اعصاب داره

نمیدونم دست خودش نیس یا واقعا اینجوریه ذاتش

چون از خاله هاش بد میگه یجیزایی بهشون نسبت میده که دقیقا خودشم همونجوریه

میترسم ارثی باشه منم مبتلا بشم بهش

بخدا از نفریناش میترسموگرنه سه چهار بار زیر کتکاش به حد مرگ رسیدمیبارم تو خواب داشت خفم میکرد دست خو ...

نفرین ی خراب نمیگیره بذارم تو دفاع کن از خودت مگه فامیل میاد میپرسه کرده ای یا زنده ای بکر حال خودت باش

مگ میش هنیشه مشخصه کی مقصرهمامان تو مثل مادربزرگ منه دقیقا اونم بعد فوت پدربزرگم شرو کرد اذیت کردن خ ...


من بچه بودم

تو اون دو هفته ای ک بابام نبود انقدرررر از روز اول اشناییشون الی اخر داستانای ظلم بابام رو تعریف میکرد دیگه دیدم منفی بود


دعواهاشونم همیشه سر مامان بابام بود

ادم خوبی نبود همه ازش شاکی بودن حتی خود بابام

ولی خب مامانش بود نمیتونست بندازتش دور مث من ک الان نمیتونم دور شم از همین مامان

انقدرر غر میزد و توهین میکرد به بابام تا بابام عصبی بشه کلکل کنن باهم

منم بچه بودم نمیدیدم مامان شروع میکنه همیشه

میگفتم بابام حرصش میده



الانم مامانم همین شگرد رو روی من میزنه

همه جور تحقیر و توهین و بددهنی و کتک

بعد میشینه پشت سرم داستان میسازه به خواهرم میگه بعد میگه این میخواد منو حرص بده اینکارو کرد





دوستانه میگم عزیزم بیشتر از این که الان به فکر خودت باشی به فکر حلالیت از بابات باش چون خودم مادرم چ ...

بخدا ۶ ساله از وقتی فوت شده عذاب وجدان ولم نمیکنه

البته بابای ایده آلی هم نبود خیلی اذیتم میکرد منم میگفتم اها مامان راست میگه پس


کاش بچه نبودم کاش عقلم میرسید

گفتمبارهاهر بار فهمید چیزی اذینم میکنه دفعه بعد همون نقطه رو فشارش دادبیماری اعصاب داره نمیدونم دست ...

الهی بگردم 💔متاسف شدم خوندم درسته اخلاقش بده ولی مادره بازم فکر کن دور از جون زبونم لال اگه نبود چقد بدتر بود این اختلاف ها و کدورت ها هس بین مادر و فرزند کم و زیاد خصوصا در سن بلوغ بچه ها منم با مادرم مشکلاتی داشتم به خاطر اختلاف سنی زیاد و درک نشدن و ...🖤و الان چندین ساله ندارمش ارزومه هرشب که میخوابم خوابشو ببینم قدرشو بدونین عزیزم درست میشه

ما ادمیم هممون اخلاق خوب و بد داریم

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر وجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه🤍💗رب هب لی من لدنک ذریه الطیبه انک سمیع الدعا🥺🤲خدایا شکرت 🤍🤲در تاریخ ۳۰ تیر ۱۴۰۳ بی بیم +++شد 🤍❤الهی شکرت خیلی آقاست حسین(علیه السلام)😊💚ممنون اقا جون 🤍ان شاءالله خدا قسمت چشم انتظاراش بکنه به علی اصغر امام حسین💚💚💚🖤💔علییمو از دست دادم 😔فکر میکردم خدا و اهل بیت ی جور معجزه کردن برام و وقتی از دستش دادم باورم نشد امروز ده روزه ندارمش و جای بچه بخیه ها و کبودی هایی هست که دردش التیام  میده روحم گرچه جسممو ازار میده ۱۵دی۱۴۰۳...(۱۵ مرداد) از فکر اینکه یه روز برا نی نیم فرنی و سوپ درست کنم بدم بخوره ته دلم قنج میره خدایا میشه یعنی میاد همچین روزی🥲غصه(پاییز۴۰۴) اینروزام اینه که چرا زمانی نیستم که اماممون حاضر باشن 😔کاش اون زمون بودم که حضرت زهرا بودن حضرت زینب بودن میرفتم پیششون یه دل سیر دردودل میکردم میگفتم خانوم جان دردام و دوا کن برام دعا کنین خانوم جان ایشوندست به سرم میکشیدن 😔😭

نفرین ی خراب نمیگیره بذارم تو دفاع کن از خودت مگه فامیل میاد میپرسه کرده ای یا زنده ای بکر حال خودت ...

همون بخدا

وقتی من عمری با صورت کبود رفتم مدرسه و مخل کار چرا کسی نیومد بگه مسخره ات کردن چیشدی


ولی عذاب وجدانم نمیذاره

از طرفی فامیلامو دوس داشتم

تابستونا همیشه ذوق رفتن به شهرشونو داشتم

تنها دلخوشیم بود

مخصوصا اون بچه ۲ ساله که تمیدونم چجوری با کدوم حافظه منو یادش میمونه تا برگردیم صدام میکنه😭

دیگه نمیتونم برم ببینمش😭

همون بخداوقتی من عمری با صورت کبود رفتم مدرسه و مخل کار چرا کسی نیومد بگه مسخره ات کردن چیشدیولی عذا ...

نمیدونم راستش حس میکنم سنت خیلییییی کمههههه. الان اوضاع تا بده اون وقت بفکر فامیلای دوهزاری هستی؟؟؟؟

باخواهرت حرف بزن توجیحش کن باهاش سعی کن دوست شی

صد دفعه اینکارو کردم

حتی هنوز بابامم مقصر میدونه هنوز نفهمیده اینا همش بازی روانیه


مامانم یواشکی صیغه کرده بود با یه عوضی سواستفاده گر

هرچی میخواستم باهاش صحبت کنم جیغ و داد و ادای گریه راه مینداخت که من پاکم تو داری به من تهمت میزنی و کولی بازی درمیاورد

هربار خواهرم فحشم میداد

بعد دو سال خسنه شدم به خواهرم گفتم قضیه رو

اسکرین شاتا رو نشونش دادم

گوشی مامانمو نشونش دادم


گف دروغ میگی با هوش مصنوعی ساختی

تو اکانتش رف خودشم خوند پیامارو

دوباره مامانم که واسه کولی بازی جریانو به خالم گفته بود که فلانی به من تهمت میزنه میگه من ازدواج کردم خواهرم بود و دید

مامانم دراز کشیده بود میگف من دارم میمیرم

خواهرم با اینکه میدونست من دعوا راه ننداخام من به کسی نگفتم من دروغ نمیگم باز اومد به من فحش داد گف مریض کردی مامانو

چند ساعت بعد مهمون اومد خونمون مامانم یهو شفا گرف پاشد باهاشون گل گف گل شنید خندید رف خرید باهاشون اومد

باز خواهرم باور نکرد

چی بگم دیگه بهش



الهی بگردم 💔متاسف شدم خوندم درسته اخلاقش بده ولی مادره بازم فکر کن دور از جون زبونم لال اگه نبود ...

عزیزم خدا رحمتشون کنه

من سنم کم نیس دیگه ۲۴ سالمه

هزار بار کوتاه اومدم چون داغ دیدم یبار ولی انگار حس غرور میکنه منو خورد کنه

من با اینکه حق باهام بوده معذرت خواهی میکردم بهم فحش میداد هلم میداد عقب میگف من نمیبخشمت

باهاش الان دوماهه حرف هم نمیزنم فقطم ۳،۴ ساعت اخر شب میبینمش

باز هر روز یه بهونه ای دستش هست بهم ازار برسونه

مثلا از خستگی خوابم برد سر شب با صدای فحش دادنش بیدار شدم داشت به خداهرم میگف این الان میخوابه منو حرص بده میدونه بدم میاد

بخدا اگه میشد خودمو از هستی ساقط میکردم که مامان حرص نخوره از دستم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز