دخترا مادرشوهرم قبلا وسیله ای که برامون کادو گرفته بود وپس گرفت قالی بود بعد اونم که فحشمون داده بودن مام شنیده بودیم چون تو یه ساختمونیم و همسرم ب مادرش گفته بود ک شنیدیم تو تاپیک قبلم بعد فرشی که از میگرفت رو پهن کرده تو گلخونه اش!منم به تلافی اون اتفاق و اینکه تولدم من که هیچ تولد همسرم تبریک خشک و خالیم نگفتن نه زنگ زدم نه کادو گرفتم به همسرم گفتم تو خودت میدونی هرکادویی دلت میخواد بگیر برو مادرت رو ببینش و زنگ بزن بهش اونم طبیعتا دلش رو شکونده همسرم زنگ هم نمیخواست بزنه بهش گفتم اگه روز مادر تبریک نگی بهشون قهر میکنم باهات!چون بالاخره پسرشی،بعد من جواب تلفنشم نمیدادم امروز عمه و عموی شوهرم اومدن خونه اونا چون تو یه ساختمونیم زنگ زد مادرشوهرم منم جواب دادم چون اگه جواب نمیدادم پیش اونا منو بده میکرد گف عمه فلانیتو و عموت اینا اینجان شام بیاین پایین منم گفتم ممنون شام درست کردم گفت نگه دار برا ناهار گفتم همسرم باشگاهه بزار بیاددبعد الان نمیدونم برم شام رو نرم اگه برم قهرو قیافه خواهرشوهرم و مادرشوهرم رو باید تحمل کنم نرم میشم آدم بده
برو .شام بخور .لذت ببر .برای دل خودت .نه عکس العمل مادرشوهرت...منم قبلم ناراحت میشدم نمیرفتم .جاری جدیدم اومد .ریلکس میرفت .میگفت مهم اینه به خودم تنوع میدم .باورت میشه هیچ کس رو آدم حساب نمیکرد و همه جا میرفت