شوهرم خیلی وابسته به مامان و خواهرشه
در طول روز عین بچه های ۴ ساله یکسره بهش زنگ میزنن و راجب ریز مسائل حرف میزنن و لوسش میکنن جوریکه شوهرم خیلی پرتوقع شده جلوی من
هر چی اونا بگن درست میدونه و قبول داره بارها بخاطر حرفای خانوادش با من بدرفتاری کرده
روشای مختلفیو امتحان کردم این مشکلم حل نشد
در مقابل من خانوادم خیلی ساکت و بی زبونن مثل خودم مامانم بخاطر اخلاقای خاص بابام نمیتونه مدام بهم زنگ بزنه یا خواهرمم همینجوریه برای همین شوهرم حس میکنه بی کس و کارم
با خودم میگم الکی جلوش وانمود کنم مثلا خواهرم زنگ زد یا مامانم زنگ زد و حرف بزنم بلکه بفهمه منم مهمم و ارزش دارم انقد منو بی ارزش نکنه