سالی چندبار میره مگه؟شما که اندازه خودتون درست میکنی یه نفر دیگه هم روشبالاخره پدرشه کلی زحمت کشیده ...
ببین صحبت اون وعده غذا نیست ۱۰ روز مثلا میمونه شما دیگه این ۱۰ روز هم شام هم ناهار باید به فکر باشی ۲۰ وعده انگار مهمون داری حالا ۱۰ روز هفته شاید ادم سه تا شامشو بخواد حاضری بحوره با شوهرش درد سرن
یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.
من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.
تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.
برو خانه مادر شوهرت از وسایل خودشون غذا بپز اندازه دو وعده بزرگ تو یخچال برگرد منم مثل مادرشوهرت هی اذیتم میکرد چند باری اینجوری بهش کردم بار آخر شوهرشم باخودش میبرد
من خوش بخت ترین زن روی زمینم شکرت خدایا به خاطر پر از آرامشم شکرت خدایا به خاطر خونه ای که خریدم شکرت خدایا به خاطر ماشین سنگین که شوهرم خرید شکرت خدایا به خاطر شغل خودم که یه خیاط ماهر شدم خدایا شکرت به خاطر دختر باادب و درس خونم خدایا شکرت به خاطر پسرم خدایا شکرت به خاطر فروش باغ مون که با قیمت خیلی زیاد باور نکردنی به فروش رفت شکرت خدایا به خاطر برادر هام که ازدواج کردن و خانواده خوبم که همیشه منو قابل احترام میدونن شکرت خدایا که هر روز ثروتمند بیشتر میشه در زندگیم آرامش دارم در کتار همسرم و فرزندانم خدایا شکرت کاعنات سپاس گزارم
ببین صحبت اون وعده غذا نیست ۱۰ روز مثلا میمونه شما دیگه این ۱۰ روز هم شام هم ناهار باید به فکر باشی ...
بابا ساده باشن اگر خودشون میخوان نون پنیر بخورن یه نون و یه تیکه پنیرم واسه پدرشوهرش بذاره .... خدا حفظ کنه عزیزانشونو ولی اومدیمو موقعبتی شد که باید هرروز غذا میپختن و میبردن اونوقت که نمیشه این کارارو کرد
بابا ساده باشن اگر خودشون میخوان نون پنیر بخورن یه نون و یه تیکه پنیرم واسه پدرشوهرش بذاره .... خدا ...
نمیخورن عزیزم انگار طلب دارن از آدم من نزدیک ۸ سال با اینکه خونم فاصله داشت هر سری مادرشوهرم جایی میرفت باید غذا میزاشتم لباس پدرشوهرم ظرفها همه رو میشستم اینقدر ریخت و پاش میکرد مثلا شب تا صبح سفره تو اشپزخونه پهن مورچه میزدچون منتظر بود من جمع کنم تا اینکه دو ساله یه عروس گرفتن چنان برادر شوهرمو زنش شستنشون گفتن باید تازه مادرم بیاد کارای خونمونو بکنه دیگه از اون موقع تا شوهرم به من میگف میگفتم چن سال من بودم حالا نوبت زن داداشته جرات ندارن دیگه انتظار داشته باشن..تازه خواهر شوهرام میگن ما بهترین خانواده ایم عروس برامون کارنمیکنه