منم میگفتم نهایتاً ۲ سال ۲ سال و نیم بیشتر از این دیگه خسته کننده میشه حتی الان که یک سال هم گذشته برای من خیلی خسته کننده شده ولی شوهرم از اول میگفت من باید عروسی آنچنانی بگیرم فلان کنم بسان کنم فامیلامون که شهر دیگه هستند باید براشون ماشین بگیرم که بیان اینجا براشون هتل هم بگیرم عروسیمم باید حتماً هزار نفر دعوت باشن من میگفتم بابا اصلاً این همه مهمون نمیاد بعد حیف پولت نیاد همون پولو بذار لااقل ماشینو عوض کنیم بعد میگفت هر کاریم بکنیم بازم یک میلیارد و نیم خرج عروسی میشه گفتم تو میدونی یک میلیارد و خوردی چقدر میشه حیفت نمیاد ؟ عروسی میگیریم با دویست نفر یا اصلا نمیگیریم ما که عقد داشتیم راسش هیچ کدوممون هم فامیل درست حسابی نداریم تازه جدا از اینها چند سال باید صبر کنی که انقدر پول جمع بشه؟ میگفت باشه صبر میکنیم مگه دختر داییم و دختر خالم هر کدوم ۱۰ سال صبر نکردن
گفتم بابا چه خبره الآنم به هیچ صراطی راضی نیست لااقل خونه رهن کنه اجاره کنه تو شهر محل کار خودش که منم برم پیشش . اینم یک هفته پیش منه بقیش سر کار . میدونم که پول داره ولی مدام بهونه های مختلف میاره
عزیز من طرف از اول حرفشو گفته خوب نمیخواستین نباید قبولدمیکردین یا حداقل شرایطو براش سخت میکردین.شرط میبندم رابطه هم داری.معلومه که خوش خوشانشه.ده سال بمونه هنینجوری بی مسئولیت