انگشت شوهرم رفته بود لای در ماشین،و سیاه شده بود،کلی گشتم سوزن خیاطی پیدا کردم تا خونشو بکشه بیرون،خودم پریود رو ب مرگ بودم،لباس عروسم کمرمو زخم کرده بود،ی کم گریه کردم بعدم خوابیدیم
اون هیچی من گفتم بیا سنجاقا رو باز کن مردم😂
وااااای خدا
من چقدعاشق اینجورتاپیکام😄بازم ازینابذارین اونقدی ذوق میکنم ک خدامیدونه😃😃
تموم شد ؟ بياين بگين 😂😁
من موقعی که عقد کردیم خیلی پخمه بودم 20سالم بود اصلااااا دلم نمیخواد یاد بیارم.رفتیم محضر بعد عقد سوار ماشین شدیم اومدیم خونه بابام همه پیاده شدن در خونه بعد شوهرم تا پیاده شد بیاد درو برام باز کنه خودم درو باز کردم مث شتر رفتم تو خونه 😕کلی از رو رفت.همه میخندیدن
وای من یادم اومد من یه بنده خدایی اومد گفت شب عروسی تور اذيتت میکنه شورت گن دار بپوش منم که نداشتم شورت سفید چمدون شوهرمو که البته نو بود پوشیدم از این بلندا بعد وقتی لباسمو عوض کردم شوهرم رسید منم با شورتش تو خونه راه میرفتم گفتش خیلی مسخره و خنده دار شدی واقعا هم شده بودم😁
هيچى مثل گاو خوابيد😂😂😂
اول گفت آخیش اینم تموم شد😐بعد هم گفت شام نخوردم گشنمه ببین چی پیدا میشه بخوریم😑همینقددددر پر احساس🙄بعد هم موهامو باز کرد کلی غر زد که نامردا چرا انقدر گیره زدن تو سرت یه چی درست کردیم خوردیم بعد وقع ما وقع😁
