2777
2789
آخر زنده موند؟

ببین انقدر ما رو اذیت کرد که من شفاش از خدا گرفتم ببین داشت زندگی ما رو نابود میکرد من به شوهرم گفتم من شفا این از خدا میگیرم به شرطی که از زندگیت بره 

قاتل رایان قاسمیان کسی که فرصت پیدا کنه بچه من و تورو هم میکشه پس لطفا مثل شنگول منگول در رو روی آقا گرگ باز نکن عزیزم🙏

ببین انقدر ما رو اذیت کرد که من شفاش از خدا گرفتم ببین داشت زندگی ما رو نابود میکرد من به شوهرم گفتم ...

سر چی آخه؟ مثلا زنگ میزد میگفت نمیخوام بمیرم؟😂

سوسول

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم ی فیلسوف به نام اغنانور ثابت کرد کرد این حقیقت ندارد چرا که اگر داشت گشنه ها که درباره غذا دائ ...


والا نمیدونم این رو من به چشم خودم دیدم

یه بار به همسرم گفتم این پسره انقدر موقعیتش خوبه چرا ازدواج نمی کنه گفت دنبال رفتن گفتم به سلامتی کدوم کشور؟گفت اون دنیا...انقدر تعجب کردم چند وقت بعد غش کرد بردن بیمارستان دکتر گفت بای بای بعد زار میزد میگفت میخواهم زندگی کنم 

قاتل رایان قاسمیان کسی که فرصت پیدا کنه بچه من و تورو هم میکشه پس لطفا مثل شنگول منگول در رو روی آقا گرگ باز نکن عزیزم🙏

سر چی آخه؟ مثلا زنگ میزد میگفت نمیخوام بمیرم؟😂سوسول

ببین پدر مارو در آورد هر شب تا چهار صبح ویس و پیام میداد گریه میکرد بعد شوهرم ۶ صبح میخواست بره سرکار انقدر شوهرم اذیت کرد شوهرم از بی خوابی مریض شده بود 

اصلا زندگی ما رو ریخته بود بهم 


قاتل رایان قاسمیان کسی که فرصت پیدا کنه بچه من و تورو هم میکشه پس لطفا مثل شنگول منگول در رو روی آقا گرگ باز نکن عزیزم🙏

ببین پدر مارو در آورد هر شب تا چهار صبح ویس و پیام میداد گریه میکرد بعد شوهرم ۶ صبح میخواست بره سرکا ...

روانی بوده واقعا

کمبود محبت داشته

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
چجوری اذیت کرد؟

ببین تا چهار صبح پیام میداد ویس میداد بعد شوهرم ۶ صبح میخواست بره سرکار از بی خوابی شوهرم مریضی شد می‌خواستیم غذا بخوریم شوهرم نبود داشت با این آقا صحبت می‌کرد تنها موقع هایی زندگی مون اوکی بود که دو  سه روز میرفت کما بعد که به هوش میومد دوباره از اول شروع می‌شد اصلا نمی گفت این آدم باید بخوابه زن داره بچه داره بعد این مرد کار نکنه پول از کجا دربیاره پدر مارو در آورد 

قاتل رایان قاسمیان کسی که فرصت پیدا کنه بچه من و تورو هم میکشه پس لطفا مثل شنگول منگول در رو روی آقا گرگ باز نکن عزیزم🙏

روانی بوده واقعاکمبود محبت داشته

اره کثافت انقدر بدم میاد از خودش و خانوادش 

بعد جالب تر این بود مثلا ۷ صبح بی هوش میشد خواهرش بدو بدو گوشی داداش برمی‌داشت  زنگ میزد به گوشی شوهر من که این غش کرده انقدر حرصم می‌گرفت الان شوهرم چیکار کنه مگه راننده آمبولانس یا قرار نفس مصنوعی بده 

داشتن زندگیم نابود میکردن سر یه مریضی 

به شوهرم گفتم من بچه مدرسه ای بودم بابام جلوی چشمم جون داد بی صدا گریه کردم ولی مردم زجر ندادم 


قاتل رایان قاسمیان کسی که فرصت پیدا کنه بچه من و تورو هم میکشه پس لطفا مثل شنگول منگول در رو روی آقا گرگ باز نکن عزیزم🙏

اره کثافت انقدر بدم میاد از خودش و خانوادش بعد جالب تر این بود مثلا ۷ صبح بی هوش میشد خواهرش بدو بدو ...

نوبر بودن خانوادگی

یکی از یکی احمق تر

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز