بیاین اینجا همه مون از لحظه هایی بگیم که اتفاقایی برامون افتادن یا کارایی انجام دادیم ک اون لحظه خیلی ناراحت شدیم یا خجالت کشیدیم ولی الان تبدیل شدن ب خنده دار ترین خاطره ها
یبار من تو سالن مطالعه خوابگاه جلو همه گوزیدم... ابروم رفت.... خخخخ ولی الان خیلی خندم میگیره
بچه بودم
لباس نومو پوشیدم نشون دوستم بدم؛ مامانم اومد تو اتاق دید ، بعد با کفش کتکم زد جلو دوستم
من خودم یه بار سرکلاس مداد نوکی مو پرت کردم سمت استاد نزدیک بود بهش بخوره ولی خدا رحم کرد خورد ب کمد پشت سرش ی تیکه از چوب کمده جدا شد😑
تو یه مصاحبه ی کاری چنان سوتی ای دادم که قلبم درد گرفت ولی برای بقیه که تعریف کردم خیلی خندیدن😐
سر تشیع جنازه دوستم خیییییلی جیغ و داد کردم و خود زنی کردم
قیلشم همون دوستم بهم میگفت تو سلیطه و پاچه پاره ای البته به شوخی صمیمی بودیم باهم😂😂
بعد وقت که یاد اون روز میفتیم با دوستام
میگیم روح میترا داشته میخندیده میگفته این قاصدک سلیطه بازیاشو تو تشیع منم اورده😂😂😂😂
خواهشا این تاپیک رو دیگه به سمت باد روده نبرید
نه قبول که نشدم ولی وقتی اومدم بیرون گفتم با حقوق بالا ام بخوان استخدامم کنن عمرا دیگه برم با نگهبان چشم تو چشم بشم😂
ي بار اودم در ماشينو ببندم انگشتم موند لاي در مردمو دنده شدم انقدر بالا پايين پريدم همينطوري رفتم تا سر كوچه مردمم نگام ميكردن شوهرمم همش ميگفت وايسا زشته منم داد ميزدم واي انگشتم قطع شده بعد ازونجا دويدم رفتم خونه بابام ك تو همون كوچه بود پريدم بغل بابام خخخ بابام ك نگاه كرد گفت بابا ترسونديم گفتم حتما قطع شده خخخ خدايي خيلي درد داشت ولي بعدش شدم سوژه خنده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
