رفتم یه شرکت دارویی برای مصاحبه(فوق لیسانس شیمی دارم 😐)تو این کارخونه ها به خاطر این که آلودگی به محیط وارد نکنی قبل از ورود به ساختمون باید کفشتو عوض کنی.نگهبان به من گفت کفشتو دربیار از کمد مخصوص مهمان یه کفش بردار بپوش(به خدا نگفت دمپایی😕) خودشم رفت یه لحظه با یکی صحبت کنه همون محدوده.منم در کمدو باز کردم یه جفت کتونی آبی سایز 45 بود فکر کنم پوشیدم نگهبانو صدا کردم گفتم بریم😐با تعجب نگام کرد گفت کفشتو عوض کردی؟گفتم آره.گفت این کتونیا رو پوشیدی؟گفتم بله
گفت خانوم اینا مال یه مهمون دیگه س😐 بعد خودش از کمد کناری یه جفت دمپایی دراورد داد بهم بپوشم.از خجالت داغون شدم😕از همه وحشتناک تر اینه که کتونیا مردونه بود😕
من دیشب تو یه تاپیک دیگه ام گفتم یه خاطره ای که کلا فراموشش کرده بودم دیشب یهو یادم اومد تو بارداریم عادت داشتم لباسمو میدادم بالا شکمم رو میخاروندم 😂😂😂بعد یه بار همینطوری تو حال خودم در حال خواروندن شکمم بودم که یهو زنداداشم که بالا سرم واستاده بود یهو کوبوند تو سرم بهم اشاره کرد داداشم جلو روم نشسته 😂😂😂😂😂 اون لحظه انقد خجالت کشیدم که نگووو شوهرم که پاشد رفت از اتاق 😂😂😂😂😂😂😂😂اون موقع خیلی خجالت کشیدم ولی الان میخندم
من بچه بودم مامانم داشت روفرشی میشست اویزونش کرده بود منم یکم خیسش کردم اومد دید با دمپایی افتاد دنبالم منم کل خونرو دور میزدم آخرش رفتم تو اشپزخونه ی حلبی 17کیلویی بود ک درش کامل باز بود مامانم همونجا دمپایی رو پرت کرد خیر سرم جا خالی دادم بهم نخوره خوردم ب اون حلبی از زانوم تا مچ پام جر خورد هنوزم جاش مونده
نه عزیزم اشتباه متوجه شدین.کتونیا مال یه آقای دیگه بود که اونم مثل من موقعی که میخواسته بره داخل کفشاشو گذاشته تو اون کمد و دمپایی پوشیده.من باید در کمد بغلی رو باز میکردم😂😂😂😂😂😂😂
کلا من یکمی گیج تشریف دارم زیاد سوتی میدم😕
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
