من حق طلاقو اینارو گرفته بودم فرصت اخرو دادم بهش اومد خونه خونه هم از منه بازم بخاریمو مجبور شدم بدم بابام برام بذاره چون اقا بلد نیست بعدم که اومد دید نه تشکری نه چیزی گفتم تا کی باید برا پنچری و بخاری و این کارا به بابام بگم؟ میگه خب نگو میگم خب انجلم نمیدی که بازم زبون نفهمه
هر روز میره 100الی 200تومن پول قهوه بیرون میده میره بیرون قهوه میخوره نصف حقوقش بابت بدهکاری رفته این ماه بعد هر روز هر روز مثل پولدارا میره بیرون قهوه میخوره و میره سرکار هم قهوه فله ای میخره هم میره بیرون اماده میخوره میگم چرا اینطوری خرج میکنی این چه عادتیه میگه خب منم خرج دارم میگم حواست نیست عین قبلا حقوق تموم میشه این منم جبران میکنم میرم سرکار میذارم جاش تو این موضوع هم زبون نفهمه یا میگه برو ببین همکارام گوشی میخرن لباس میخرن میگم خب منم دلم گوشی و لباس و مسافرت میخواد
خلاصه دیشبم سر تلویزیون برا بچه قاطی کرد و بهش با پرخاشگری گفت خفه شو خیلی بدم اومد باهاش دعوا کردم گفتم 5 ماه بالا سر بچت کبودی حالا سر تلویزیون بهش برمیگردی گفت باید از من حساب ببره
خلاصه پشیمونم یه حرفیم بهش گبتم مگه اینطوری نمیگفتی گفت اینطوری میگفتم بیام تو این خونه یعنی حرفاش گول زدن من بوده واقعی نبوده.